در قالب بازخوانی یک پرونده مطرح شد…
یکی از جرایم تعزیری در حقوق موضوعه ایران توهین است. در جرم توهين بايد ابتدا ديد كه منظور از اين رفتار مجرمانه چيست. همچنین بايد خاطر نشان ساخت كه رفتار توهينآميز ميتواند به صورت شفاهي يا كتبي يا عملي بروز پيدا كند بنابراین بعد از فهم معناي رفتار توهينآميز، شایسته است انواع رفتارهاي از اين دست بیان شود.
توهين عبارت است از رفتاري اعم از گفته يا نوشته يا هر فعلي كه با توجه شخصيت مخاطب آن، توهين باعث سلب و هتك حيثيت و حرمت شخص به طور معمول شود، اعم از اينكه توهين گفته شده منتسب به مخاطب باشد يا خير.
به عبارت ديگر توهين اعم از اين است كه الفاظ آن جزو صفات واقعي شخص باشد يا خير. مصداق بارز توهين، فحاشي به شخص به طور لفظي است با این حال ممكن است شخصي به طور كتبي به ديگري الفاظي ركيك را نسبت داده باشد كه البته اين امر به اثبات جرم توهين بيش از پيش كمك خواهد كرد. همانطور كه در ابتدا گفته شد، رفتار توهينآميز حتي ممكن است به شكل يك فعل باشد. مثلا شخصي با ادا درآوردن و نشان دادن رفتارهايي از خود، عملا به شخص ديگري توهين كند. نكته ديگر اين است كه اصولا جرايم به دو دسته جرايم مقيد و مطلق قابل تقسيم هستند. جرم مطلق عبارت از جرايمي هستند كه نيازي به نتيجه مجرمانه ندارند و توهين مصداقي از اين دست جرايم است يعني صرف اظهار الفاظ يا اعمال توهينآميز منجر به وقوع چنين جرمي خواهد شد، اعم از اينكه واقعا حيثيت مخاطب لكهدار شده يا نشده باشد.
در مقابل بسياري از جرايم محقق نميشود، مگر اينكه قانونا نتيجهاي از آن جرم حاصل شده باشد؛ به عنوان مثال جرم قتل نمونه بارز جرايم مقيد است يعني جرم قتل عمدي مقيد به نتيجه مجرمانه مرگ قرباني جرم است.
آغاز اختلاف
در پرونده حاضر، شخصي به نام حسن… شكايتي را به عليه فردي به هويت علي… در دادسراي عمومي و انقلاب محل وقوع جرم مطرح كرده است. شاكي پرونده به اتهام توهين و بهكار بردن الفاظ ركيك علي مشتكيعنه شكايتي را تقديم مرجع تعقيب كرده است. شاكي دعوا در شكواييه خود بيان كرده است كه متهم دعوا بنا به مشكلات قبلي خانوادگي شاكي را در خيابان مشاهده و بابت اختلافات سابق به وي توهين و فحاشي كرده است. شاكي ادامه ميدهد كه با توجه به ايكه با اقدامات زشت متهم، حيثيت و شرافت خانوادگي وي پايمال شده است، به استناد قانون مجازات اسلامي تقاضای صدور حکم به محکومیت کیفری مشتکيعنه را به اتهام توهين و استفاده از الفاظ ركيك دارد.
تعقيب در دادسرا
شكواييه آقاي حسن… به دادسراي عمومي و انقلاب حوزه ارتكابي جرم تقديم ميشود. پرونده اخير پس از به ثبت رسيدن توسط معاونت ارجاع، به يكي از شعب از شعبههاي بازپرسي دادسرا ارسال ميشود. دفتردار پس از وصول شكواييه آن را ثبت و پرونده را براي ملاحظه محتويات آن نزد بازپرس محترم پرونده ارسال ميكند. بازپرس پرونده نيز پس از بررسی محتويات پرونده طرحشده، دستور احضار دو طرف دعواي كيفري را به دفتردار خود ميدهد. در ادامه احضاريه توسط مدير دفتر شعبه بازپرسي تنظيم و براي دو طرف دعواي كيفري ارسال ميشود. در روز رسيدگي در شعبه بازپرسي هر دو طرف دعواي كيفري حضور پیدا میکنند و شاکی پرونده شکایت مندرج در شكواييه خود را مجددا مطرح ميكند. در مقابل، متهم نيز ارتكاب جرم توهين را از سوي خود نسبت به شاكي پرونده انكار ميكند اماشاكي دعوا شاهدي را براي اثبات موضوع مجرمانه در جلسه رسيدگي دادسرا حاضر ميكند. متهم پرونده نیز در دفاع با ذكر اينكه شاهد پرونده از شاگردهاي مغازه شاكي است، وي را «جرح» ميكند.
قبل از پرداختن به ادامه ماجرا بايد اصطلاح جرح توضيح داده شود. جرح شاهد عبارت است از فقدان شرايط قانوني شاهد براي صلاحيت داشتن نسبت به اداي شهادت در مرجع قضايي. قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري مصوب سال 1378 در خصوص شرايط لازم براي شهادت شهود مقرر كرده است: «در مواردي كه قاضي به شهادت شاهد به عنوان دليل شرعي استناد ميكند، لازم است شاهد داراي شرايط زير باشد:
1- بلوغ. 2- عقل. 3- ايمان. 4- طهارت مولد. 5- عدالت. 6 – عدم وجود انتفاع شخصي براي شاهد يا رفع ضرر از وي. 7- عدم وجود دشمني دنيوي بين شاهد و طرفين دعوا. 8- عدم اشتغال به تكديگری ولگردي. تبصره 1- در مورد عداوت دنيوي چنانچه شهادت شاهد به نفع طرف باشد پذيرفته ميشود. تبصره 2- در حقوقالناس شهادت در صورتي پذيرفته خواهد بود كه به دستور دادگاه صورت گيرد. تبصره 3- كسي كه سابقه فسق يا اشتهار به فساد دارد، چنانچه به منظور اداي شهادت توبه كند تا احراز تغيير در اعمال او و اطمينان از صلاحيت و عدالت وي شهادتش پذيرفته نميشود».
به دليل اين ايراد شاكي، در نهايت بازپرس پرونده دليلي ديگري براي وقوع جرم از ناحيه مشتكيعنه نمییابد و قرار منع تعقیب در پرونده فوق صادر میكند. در ادامه مدير دفتر دادگاه پرونده را همراه با قرار منع تعقيب صادرشده از سوي بازپرس محترم پرونده براي تاييد يا رد اين نظر، به بخش دادياري اظهارناظر ارسال ميكند. در ادامه داديار اظهارنظر با بررسي محتويات پرونده و با توجه به فقدان دليل كافي براي تعقيب متهم، با قرار منع تعقيب صادرشده از سوي بازپرس پرونده موافقت ميكند و پرونده به شعبه بازپرسي بازگردانده ميشود. پس از آن دفتردار شعبه بازپرسي قرار صادر و تاييد شده منع تعقيب را براي شاكي و مشتكيعنه ارسال ميكند.
شاکی پرونده از قرار صادره به دادگاه کیفری شکایت میكند. با ارسال پرونده به مجتمع قضايي، پرونده از سوي معاونت ارجاع به يكي از شعب دادگاههاي كيفري ارسال ميشود. قاضي دادگاه كيفري نيز پرونده را مطالعه میکند و دستور تعيين وقت جلسه رسيدگي را به دفتردار خود ميدهد. زمان رسيدگي به شاکی و مشتکیعنه در قالب يك اخطاريه ارسال ميشود. در روز جلسه رسيدگي هر دو نفر شاكي و مشتكيعنه در جلسه رسيدگي دادگاه حاضر میشوند. شاکی باز هم هیچ گونه دلیل و مدرکی مبنی بر اثبات ارتکاب عمل مجرمانه توهین و فحاشی از ناحیه مشتکیعنه به دادگاه محترم كيفري ارايه نمیكند.
رای دادگاه
در نهايت دادگاه كيفري ضمن ختم رسيدگي به پرونده فوق، راي خود را به شرح زير صادر ميكند:
«در خصوص شکایت شاكي آقاي حسن به طرفیت آقای جلال با موضوع توهین، با توجه به شکایت ایشان از قرار صادره از دادسرا در این خصوص، با عنایت به عدم ارايه دلیل قابل اتکا و همچنین انکار مشتکیعنه دادگاه اعلام میدارد كه اعتراض شاکی نسبت به قرار منع تعقیب دادسرای عمومی و انقلاب، مستند به هیچگونه دلیل و مدرک قانوني و قابل پذیرش نمیباشد و قرار معترضعنه نیز وفق موازین قانونی صادر شده است و عینا تایید و استوار میشود. دادگاه رای صادره را قطعی اعلام میدارد.»
تحليل پرونده
در پرونده فوق شاكي دعوا هيچ دليل محكمهپسندي براي وقوع جرم توهين از ناحيه مشتكيعنه ارايه نكرده بلكه به صرف يك شهادت اكتفا كرده است. شاهد حاضرشده نيز با توجه به اينكه از خادمان شاكي است، از لحاظ قانوني شهادت وي پذيرفته نيست و به درستي مشتكيعنه به اين موضوع ايراد كرده است.
در ضمن توهين بايد طوري باشد كه به طور متعارف، رفتار توهينآميز منجر به هتك حيثيت شخص شود. گفتني است مستند راي منع تعقيب، ماده 3 قانون اصلاح قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب سال 1381 است.