در گفتگو با دکتر رودگر، بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 تهران؛
به نظر شما چرا خانواده به عنوان یک جامعه کوچک و محل آسایش گاهی به محل وقوع جرم و بعضا همسرکشی تبدیل می شود؟
متاسفانه گاهی خانواده به جای محل آسایش و آرامش بهانه ای می شود به منظور ارتکاب جرم. دلایل متعددی در این خصوص موثرند. اگر ازدواج براساس اصول و معیارهای طرفین نباشد، توقعات طرفین از زندگی برآورده و تامین نشود، ناسازگاری ها واختلافات به جای اینکه با تدبیر و تحمل و گذشت طرفین به حداقل برسد برعکس با عدم گذشت فاصله ها بیشتر شود در نهایت باعث می شود خانواده به جای محل آرامش تبدیل به محل جنگ و ستیز شده و حتی بعضاً شاهد بروز جنایات باشیم. عوامل دیگری نیز اثرگذارند از جمله دخالت بستگان در زندگی زناشویی ، فقر مالی و فقر فرهنگی طرفین، چشم و هم چشمی و عواملی که در شخصیت آدمی تاثیرگذار است همه و همه می تواند منجر شود که گاها خانواده محل وقوع جرم شود. لازم به ذکر است که در برخی موارد اشخاص به جای آسیب رساندن به طرف مقابل و حتی کشتن او، اقدام به خودکشی می کنند که متاسفانه باید گفت درصد قابل توجهی از اشخاص با وجود اختلافات به سمت خودکشی می روند.
لطفا درخصوص همسرکشی که متاسفانه کم شاهد آن نبوده ایم و عوامل اصلی در وقوع این پدیده توضیح بفرمایید؟
با وجود عواملی که بدان اشاره شد درصد قابل توجهی از اشخاص خودکشی می کنند، اما تعداد محدودی اقدام به قتل رساندن همسرشان می نمایند که این اقدام آنان یا با برنامه ریزی قبلی یا به صورت اتفاقی است بدین صورت که یک کشمکش و دعوا منجر به بروز حادثه و بعضاً قتل می گردد و متاسفانه بسیاری از موارد نیز که فی الواقع همسر کشی است با وجود صحنه سازی های حرفه ای به عنوان همسر کشی کشف نمی شوند.
عوامل مختلفی وجود دارد که بعضا منجر به همسرکشی می شود. در این خصوص پرونده های مختلفی را رسیدگی کردیم که به چند مورد آن اشاره می کنم.
یک پرونده مربوط به زوجی است که اتفاقا بسیار عاشق و به هم علاقه مند بودند. این زوج اختلاف فرهنگی شدیدی داشتند. خانم تمایل داشت در خارج از کشور سکونت داشته باشد درحالیکه مرد برخلاف همسرش تمایل داشت در ایران زندگی کند و اتفاقا همین موضوع منجر به اختلاف شدید مابین آنها باشد و در نهایت این اختلاف به روابط آنها لطمه زد. به طوری که در یک روز زمانی که با هم از اتوبانی می گذشتند با هم درگیر شدند. پرخاشگری خانم باعث شد که مرد به منظور ساکت نمودن او اقدام به خفه کردن همسرش کند. بعد از ارتکاب این جنایت مرد جسد همسرش را به کانالی انداخت و سپس آتش زد. پس از مدتی در نهایت این جرم کشف و شناسایی شد. پس در حقیقت، اختلاف فرهنگی و توقعات مختلف از زندگی که در این پرونده مطرح شد می تواند یک عامل موثر در پدیده همسرکشی باشد.
مرد دیگری نیز ارجاع شد که اتفاقا بی شباهت با مورد قبل نیست واختلاف فرهنگی و طبقاتی در ارتکاب جرم موثر بوده این پرونده نیز مربوط به زوجی است که مرد مرتکب جرم شده است. زوج مزبور فرزند 7 ساله ای نیز داشتند. همسر ارتباطات نامشروع داشت و به زندگی خانوادگی خود بسنده نکرد. حتی چندین بار از جانب شوهرش مورد نکوهش قرار گرفت و به او تذکر داده شد اما متاسفانه توجهی نکرد. این زوج در نهایت از هم جدا شدند. پس از جدایی مرد برای ازدواج مجدد به معیارهایی که باور داشت توجه نکرد و با خانمی ازدواج کرد که به نوعی سطح فرهنگی پایین تری داشت. در واقع مرد برای رهایی از زندگی قبلی خود این تصمیم را گرفت و زندگی جدیدی را شروع کرد اما هرگز تصور نمی کرد که با این تصمیم مشکل جدید تری ایجاد خواهد شد.ازآن جا که همسر دوم ، او را راضی نکرد دوباره به سمت همسر سابقش بازگشت و با او نیز ارتباط داشت. مرد از همسر سابقش خواست که دوباره به زندگی با هم برگردند اما همسر سابقش نپذیرفت و در نهایت مرد تصمیم به کشتن او گرفت. درخصوص این پرونده باید گفت اگر چه اختلاف فرهنگی و طبقاتی مانند مورد قبل مستقیما مطرح نبود اما به نوعی زمینه ساز ارتکاب جرم شد.
پرونده دیگری نیز در این رابطه بررسی شد. در این پرونده زوج زندگی عادی داشتند و هر دو به لحاظ طبقاتی و موقعیت اجتماعی هم سطح و مشابه بودند. متاسفانه خانم مانند مورد قبل ارتباطات نامشروع داشت و مرد متوجه می شود حتی شکایتی هم در این خصوص مطرح می کند اما در نهایت چون نتوانست به نتیجه دل خواهش دست یابد اقدام به کشتن همسر خود می کند. پس در واقع علت اصلی ارتکاب جرم در این پرونده روابط نامشروع همسر بود.
و اما در مورد دیگر، صرفا اعتیاد علل اصلی بروز جنایت بود. توضیح آنکه مرد به مواد مخدر اعتیاد داشت و حتی به منظور ترک اعتیاد چندین بار به کمپ نیز رفته بود و همچنان نتوانست زندگی اش را اداره کند چرا که از یک طرف درآمد نداشت و از طرف دیگر اعتیاد سنگین به مواد مخدر مشکل ساز بود. بنابراین همسرش علی رغم اینکه فرزند داشت مجبور بود برای تامین مایحتاج کار کند و از آن جا که به تنهایی نمی توانست مخارج زندگی را تامین کند به ناچار اقدام به تن فروشی می کرد. همسرش متوجه این موضوع شد اما به لحاظ اعتیادی که داشت توجهی به این موضوع نکرد و همچنان با او زندگی می کرد. بعد از مدتی که مرد از کمپ برگشت دیگر این را نمی پذیرفت بنابراین درگیری ها شدت یافت ودر نهایت منجر به همسرکشی شد. دراین پرونده نیز این می توان غیرت مردانگی و اعتیاد شدید به مواد مخدر را علل ارتکاب جرم دانست.
در خصوص همسرکشی پرونده دیگری نیز مطرح شد که برخلاف موارد فوق این بار زن اقدام به کشتن همسرش نمود. در این پرونده علل اصلی ارتکاب جرم انگیزه مالی بود. زن از همسرش جدا شد و مجددا با شخص دومی ازدواج نمود که از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود. طبق قول و قراری که با هم داشتند مقرر شد که مرد اموالی را به نام خانم بکند ولی مرد این امر را موکول به آینده می کرد. با طولانی شدن این روند زن برای دستیابی به هدفش، با کمک خویشاوندان خویش اقدام به قتل همسر خود نمود. بنابراین زیاده خواهی مالی علل ارتکاب جرم بوده است.
و اما مورد دیگر؛ خانم حدود 50 سال داشت و سال ها بود که با همسر خود زندگی می کردند اما به لحاظ اینکه حسب گفته های متهم روابط جنسی غیر معمول از سوی مرد صورت می گرفت و خانم به مرور زمان به ستوه آمد اقدام به همسرکشی نمود. در واقع عامل اصلی ارتکاب جرم در این پرونده عدم وجود رابطه جنسی متعارف بود.
مورد بعدی مربوط به زوجی است که مرد کارمند بانک بود، فرزند داشتند و می توان گفت سطح زندگی متوسط روبه بالایی داشتند. اما از آن جا که نیازهای خانم تامین نشد با همسایه خود آشنا می شود و قرار به ازدواج می گذارند. به دلایلی خانم نتوانست از همسرش طلاق بگیرد. به همین دلیل با کمک همسایه اقدام به قتل همسرش نمود. در واقع علل اصلی همسرکشی در این پرونده علاقه مندی به شخص دیگر و عدم استحکام زندگی زناشویی بود.
در پروند دیگر، دختر و پسری از سال های گذشته به هم علاقه مند بودند و به علت مخالفت از سوی پدر دختر موفق به ازدواج با یکدیگر نشدند. مسیر این دو از هم جدا شد به طوری که مرد و خانم با شخص دیگری وصلت نمودند و بچه دار شدند. بعد از گذشت 15 یا 16 سال به مناسبت مراسمی هم را ملاقات می کنند و دوباره به هم نزدیک می شوند. به صورتی که رفت و آمد خانوادگی پیدا می کنند و در خفا قول ازدواج به هم را می دهند. نهایتا مرد همسرش را طلاق می دهد و به این نتیجه می رسند که همسر زن را به قتل برسانند تا بتوانند با هم ازدواج کنند. بعد از گذشت حدود یک سال و نیم این پرونده کشف شد و به این ترتیب پرونده دیگری با موضوع همسرکشی رقم خورد.
در پرونده ای با این مضمون ، مردی همسر خود را به قتل رساند با این توجیه که از ابتدا علاقه ای به وی نداشته و بنا به دلایلی با او ازدواج کرده است و نهایتا همسر خود را به قتل می رساند تا بتواند با فرد دیگری وصلت کند.
لطفا در خصوص شیوه های همسرکشی توضیح بفرمایید؟
همسرکشی شیوه های مختلفی دارد. از سوی مردان معمولا با خشونت همراه است. چرا که مردان به لحاظ فیزیکی از قدرت بدنی بالاتری برخوردارند به همین دلیل مرد با تکیه به قدرت جسمانی خود اقدام به ارتکاب جرم می نماید. معمولا مردان برای ارتکاب جرم مورد بحث، اقدام به اجیر کردن شخص و به عبارت دیگر معاون جرم نمی نمایند چرا که هم به لحاظ مالی باید هزینه هایی را متحمل شوند و هم بعضا خود قادر به ارتکاب جرم هستند. اما از سوی زنان شیوه ارتکاب جرم متفاوت است و آن به علت ضعف جسمانی است بنابراین به طرق مختلف اقدام به اجیر کردن شخصی می نمایند یا به لحاظ مالی یا از طریق در اختیار قرار دادن خود و یا مواردی از این قبیل شخص حاضر می شود در ارتکاب جرم معاونت نماید. افزون بر این به طور کلی خانم ها معمولا در ارتکاب جرم به حیله و نیرنگ دست می زنند و در مقایسه با مردان مخفی کارانه تر عمل می کنند.
با وجود راه های قانونی که برای جدا شدن زوجین از هم وجود دارد به نظر شما چرا اشخاص بعضاً تصمیم به قتل رساندن همسر خود گرفته و مجرم می شوند؟
عوامل مختلفی وجود دارد که افراد بهترین و منطقی ترین راه که همان طلاق است را برای خاتمه زندگی زناشویی خود انتخاب نمی کنند و این عوامل در پرونده ها بنا به مورد متفاوت است.
برخی از این عوامل عبارت است از:
1- مخالفت هر یک از طرفین نسبت به جدایی؛ در برخی از موارد دیده می شود که یکی از طرفین نسبت به طلاق و به عبارتی جدایی ترس و وحشت دارد و نمی تواند آن را بپذیرد. گاهی نیز به علت ترس از خشونت رفتاری و ایراد ضرب و جرح از سوی مردان، درخواست جدایی مطرح نمی شود.
2- وضعیت فعلی جامعه ما و فقر فرهنگی طرفین؛ متاسفانه جامعه ما هنوز به طور کامل پذیرای جدایی همسران از یکدیگرنیست. چون طلاق به نوعی قبح اجتماعی دارد و به علت تبعاتی که بعضاً طلاق به دنبال دارد می توان گفت هنوز فرهنگ آن در جامعه جا نیفتاده است و از آن جا که این اشخاص غالبا گمان می کنند در فرض ارتکاب جرم شناسایی و دستگیر نمی شوند اقدام به قتل می کنند.
3- گاهاً طولانی بودن و اطاله فرایند طلاق؛ در فروضی که طلاق توافقی نیست ممکن است حتی تا دو سال نیز این فرآیند به درازا بکشد به همین دلیل در بعضی از موارد اشخاص برای رهایی هر چه زودتر اقدام به کشتن همسرشان می کنند.
4- هزینه بالای طلاق به ویژه برای مردان؛ تصور کنید مردی قصد دارد از همسرش جدا شود ولی ملزم است علاوه بر پرداخت مهریه، هزینه های ناشی از طلاق را هم بپردازد. به همین دلیل در برخی از موارد مرد به منظور جدا شدن از همسرش راه نادرست و غیر قانونی قتل را بر می گزیند.
با توجه به سابقه و تجربه کاری شما در جامعه ما همسرکشی بیشتراز سوی زنان شایع است یا مردان؟
در این خصوص آمار دقیق در دست ندارم اما با توجه به تجربه شخصی خودم همسرکشی از سوی مردان بیشتر از زنان بوده است و بیشترین علت ارتکاب قتل این چنینی، فرار از پرداخت هزینه های ناشی از طلاق و بعضا مهریه بوده است. اما در خصوص زنان باید گفت علت همسر کشی از سوی زنان بیشتر رابطه جنسی و علاقه مندی زن به شخص دیگر و عدم امکان طلاق از همسرش بوده است. البته باید در نظر داشت که همان طور که پیش از این اشاره شد عوامل موثر دیگری نیز در ارتکاب این جرم وجود دارد.
روند همسرکشی در ایران به چه صورت است؟ به بیان دیگر، این پدیده روند افزایشی داشته یا کاهشی؟
متاسفانه روند همسرکشی رو به افزایش است. البته با توجه به تجربه کاری باید گفت که نوساناتی هم داشته است. اما به طور کلی در یک سال اخیر روند افزایشی داشته است.
محل سکونت و وضعیت اقتصادی طرفین تا چه اندازه در ارتکاب جرم همسرکشی موثر بوده است؟
عموماً بیشتر جرایم در محل های فقیر نشین رخ می دهد. اشخاصی که به لحاظ مالی تامین هستند نسبت به پرداخت هزینه های طلاق و مهریه مشکل نخواهند داشت لذا این عامل به عنوان یکی از عوامل موثر در همسرکشی از سوی مردان منتفی است. از طرف دیگر اشخاص تحصیل کرده که از موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردارند کمتر تمایل به ارتکاب جرم دارند و بیشتر احتمال می دهند که در فرض ارتکاب جرم دستگیر می شوند و این موضوع را به خوبی تشخیص می دهند که به تبع، طلاق تبعات کمتری نسبت به قتل دارند.
چه راهکارهایی به منظور کاهش این قبیل جرایم پیشنهاد می دهید؟
نکته ای که در وهله اول باید درنظر گرفته شود انتخاب همسر مناسب است. در مقوله ازدواج، سطح فرهنگی و طبقاتی طرف حتما باید در نظر گرفته شود. نسبت به اعتقادات ، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی دوطرف تفاهم داشته باشند به گونه ای که بتوانند هم را درک کنند چرا که در این مورد که هیچ یک از اشخاص همانند یکدیگر نیستند شکی نیست. تقویت گذشت و فداکاری از سوی طرفین بسیار در کاهش جرایم موثر است به همین دلیل همواره توصیه می شود اشخاص نسبت به این موضوع توجه نموده و از پرخاشگری و تلافی در زندگی زناشویی بپرهیزند.