دختر که زیبایی اش مورد توجه همه واقع شده بود به دادسرا آمده بود تا شکایت خود را پیگیری کند . حتی شکم برآمده اش که نشانه بارداری وی بود از زیبایی او نکاسته بود .
قاضی از او پرسید ؟ تو در پرونده خود را مجرد معرفی کرده ای . پس از چه کسی باردار شده ای ؟
گفت پدرم این کار را با من کرده است !
قاضی ناباورانه و متعجب مدتی مکث کرد. لب هایش را گزید. به پدر دختر گفت : تو خجالت نمی کشی ؟
پدر در جواب گفت : اقای قاضی دختر به این زیبایی نصیب من شده چرا بگذارم دیگری از او لذت ببرد. مگر خودم چه عیبی دارم ؟ ولی قصد باردار کردنش را نداشتم . از این بابت از او عذر خواهی کردم.
قاضی در مقابل استدلال پدر مات و مبهوت ماند. او به هیچ وجه در طول دوران کاری خود استدلالی به این شکل از کسی نشنیده بود. ذهنش قدرت پردازش نداشت. فقط توانست مراحل قضایی پرونده را طی کند .
خطاب به پدر در برگه تحقیق نوشت: با توجه به اقرار خودت متهمید به یک فقره زنا با محارم …….