نویسنده :مجتبی زارع نوقابی
33سال اختلاف سن، علت اصلی شکایت
مردی 67ساله و ساکن روستایی در اطراف یکی از کلان شهرها، بازنشسته نیروی انتظامی فعلا در یک بنگاه معاملات ملکی مشغول به کار است . زنش زهره در چند ماه قبل قهر کرد و رفت خونه ی پدرش.
33سال اختلاف سن، علت اصلی شکایت
مردی 67ساله و ساکن روستایی در اطراف یکی از کلان شهرها، بازنشسته نیروی انتظامی فعلا در یک بنگاه معاملات ملکی مشغول به کار است . زنش زهره در چند ماه قبل قهر کرد و رفت خونه ی پدرش.
غلامحسین که خودشو آدم زرنگی میدونه پیش دستی کرد و عریضه ای به دادگاه تقدیم کرد و حرفش این بود که زنم هنوز خونه نیومده قهر کرد و رفت و هر چه پیغام و پسغام فرستادم که برگرده نیومد ،برادرش نیز آتش بیار معرکه شده واجازه نمی ده زنم سر خونه و زندگیش بیاد.
قبل از اینکه دادخواست در دادگاه رسیدگی بشه شورای حل اختلاف این زن و شوهر رو فرا خوند وحرف و حدیثهای اونا رو شنید تا شاید راه چاره ای پیدا بشه و این زن جوون و شوهر پیر برند بقیه ی عمرشونو به خیر و خوشی سپری کنند ! اما زهره که هنوز 32سال بیشتر نداشت حرفایی داشت که شنیدنی بود.
اون گفت این آقا یکسال و نیم قبل با من ازدواج کرد و قول داد دو دانگ از خونه ی خودشو به من منتقل کنه اما زیر حرفش زده و تازه بدرفتار و پرخاشگر هم شده خرجی و نفقه رو هم باید با هزار التماس و خواهش بگیرم. با این شرایط حاضر نیستم با ایشون زندگی کنم.
پرونده برای رسیدگی و تعین تکلیف به دادگاه خانواده فرستاده شد جلسه دادگاه در عرض چند دقیقه برگزار و زوجین فرصتی برای طرح همه مشکلاتشون پیدا نکردند. خلاصه ی صورت جلسه ی دادگاه این بود که زنم منزل مشترک رو ترک کرده و تقاضا دارم به تمکین محکوم بشه.
زهره هم گفته تا وقتی دو دانگ خونه رو نده و دست از اذیت آزار من بر نداره با این آقا زندگی بکن نیستم.
نتیجه رای دادگاه قابل پیش بینیه، زهره به تمکین محکوم شد یعنی اینکه باید بره به خونه ی شوهرش اگر نه از نفقه خبری نیست و ناشزه بحساب میاد.
رای دادگاه به مذاق زهره که امیال و آرزوهایی رو در سر می پروراند چندان خوش نیومد . در صدد اعترض بر آمد . مطابق قوانین حق داشت به این رای اعتراض کنه. در دادخواست تجدیدنظر خواهی خود علاوه بر تکرار حرفهای قبلی اینو هم اضافه کرد که شوهرش در محل سکونت فعلیش دو منزل یه پژو 405 و چند هکتار زمین داره و از همه مهتر این که این آقای غلامحسین قبلا سه زن دیگه هم داشته که به دلایلی اونارو طلاق داده و هدفش اینه که بدون پرداخت مهریه و حق و حقوق قانونی منو هم بفرسته پیش اون سه زن دیگه. برای همین از دادگاه می خوام که رای صادر شده رو نقض کنه تا حق من از بین نره.
مطابق قوانین غلامحسین می تونه به اعتراض همسرش پاسخ کتبی بده به همین دلیل خودش یک لایحه ی خوب و دندانشکنی نوشت و برد دادگاه. او نوشته که من اصالتاً اهل یکی از شهرهای سیستان و بلوچستانم و می خوام برم اونجا زندگی کنم و در شهر…(محل سکونت فعلی) جایی برای زندگی ندارم و همسرم برابر قانون و شرع بایستی بیاد و در همان شهری که قصد رفتن به اونجا رو دارم با من زندگی کنه.
دادگاه تجدیدنظر پس از مطالعه پرونده و دقت در اظهارات طرفین و با توجه به قوانین مربوط ، به این نتیجه رسید که رای و نظر دادگاه قبلی صحیح وقانونی نبوده ،به این علت که شوهر خودش گفته که قصد داره در شهر دیگری زندگی کنه و منزلی رو که قبلا ً دراون سکونت داشته اند تخلیه کرده . با این اوضاع که در هیچ یک از این دو شهر خونه و اثاثی برای زندگی وجود نداره زن ملزم به تمکین نیست و مرد بایستی نفقه هم پرداخت کنه.
تا اینجاش تیر غلامحسین به هدف نخورد و او در شرایط فعلی باید نفقه زنش رو بده بعنی خوراک وپوشاک و مسکن و سایر احتیاجات متعارف و متناسب با زن رو تامین کنه.
شاید به نظر شما این ازدواج از اولش کار اشتباهی بوده ،تفاوت سنی اونم این قدر زیاد قطعاً مسئله سازه . مردی 67ساله که سالهای بازنشستگی و پیری رو می گذرونه و قبلاً هم سه زن دیگه داشته ،با زن جوونی که در اوج نشاط و سرزندگی است. البته انگیزهای مالی هم بی تاثیر نیست و بعضی از خانما بنا به دلایلی که شاید در جای خودش قابل توجیه باشه تن به چنین ازدواجایی میدند.
منتظر نظرات خوب شما هستم.