نویسنده :مجتبی زارع نوقابی
سمیه به دنبال جدایی
“من حتی یک ثانیه هم با این آقا زندگی نمی کنم اصلاً غیر ممکنه زیر یک سقف باشیم شش سال مدت کمی نیست در این مدت اینو شناختم هیچ اراده ای از خودش نداره فقط گوش به فرمان پدر و مادرشه به من توهین میکنه از دانشگاه ترک تحصیل کرده…”
سمیه همین طور داشت حرف می زد اما قاضی دادگاه خانواده حرفش را قطع کرد و گفت این گونه مطالب از نظر قانون موجه نیست و شما نمی توانید بدون دلیل موجه وشرعی به خانه شوهر نروید طبق مدارک و اسناد پرونده آنچه بر عهده ی شوهر بوده فراهم و مهیا گردیده منزل و اثاث مناسب و در شان شما تهیه شده کارشناس رسمی دادگستری از منزل بازدید کرده و آن را تایید کرده حتی پس از اعتراض وکیل شما مبنی براینکه منزل و اثاث البیت شایسته و در شان زوجه نبوده مجدداً هیات سه نفره بازدید کرده و باز هم تایید نموده اند و لذا از نظر دادگاه حرف شما پذیرفته نیست.
در این هنگام خانم وکیل اعتراض کرد و گفت در دفاع از موکل خود باید عرض کنم خانم سمیه شش سال قبل با علیرضا ازدواج کرده و هنوز در دوران عقد بسر می برند و با همدیگر همبستر نشده اند و تمکین خاص صورت نگرفته بنابراین با اجازه ماده 1085قانون مدنی می تواند به خانه شوهر نرود و مهریه و نفقه خود را هم در یافت کند.
وکیل علیرضا در پاسخ گفت بنابه اصرار موکل در دو سال اول عقد رفت و آمد و ارتباط زوجین برقرار بوده و بارها و بارها عمل نزدیکی انجام وتمکین خاص محقق شده و اظهارات خانم سمیه و وکیل ایشان کذب است برای اثبات این ادعا از محضر دادگاه تقاضا می شود نامبرده به پزشکی قانونی معرفی شود.
در این قبیل موارد اگر ادعای زوج صحیح باشد والبته زوج تمهیدات لازم را برای شروع زندگی مشترک فراهم کرده باشد و زوجه هم عذر موجهی برای عدم تمکین نداشته باشد طبق ماده 1114 قانون مدنی زن باید در منزلی که شوهرفراهم کرده سکونت نماید و گرنه استحقاق نفقه ندارد.
چون باکره بودن و یا باکره نبودن زوجه در تصمیم دادگاه موثر می باشد دادگاه او را به پزشکی قانونی معرفی کرد اما در مدت مقرر پاسخی به دادگاه نرسید . مشخص شد خانم سمیه از رفتن به پزشکی قانونی امتناع کرده بود.دادگاه آنها را دوباره به رسیدگی دعوت نمود در جلسه ی رسیدگی سمیه پاسخ قانع کننده ای یه دادگاه ارایه نداد و در صدد بود تا به هر نحو به دادگاه بقبولاند که هنوز باکره است و تمکین خاص انجام نشده است .
از قراین و نشانها و اوضاع و احوال خاص قضیه پیدا بود که ادعای سمیه پایه و اساس درستی ندارد و آموزشهای غلطی که به وی داده شده بود او را بر آن داشت تا برای پیروزی ظاهری در پرونده متوسل به دروغ شود .
عاقبت سمیه از دادگاه تقاضا نمود تا بدون حضور وکلا و فقط در حضور همسرش واقعیت را بازگو نماید.
او گفت واقعیت این است که در سن 16 سالگی با اصرار خانواده اش ازدواج کرده و پس دو ماه متوجه شده که هیچ علاقه ای به شوهرش ندارد و حاضر است برای رهایی و جدایی از شوهرش از همه ی حق و حقوق قانونی خود صرف نظر نماید. البته تمکین خاص هم داشته است. به او گفته شده بوداگر می خواهد که شوهرش راضی به طلاق شود بایستی از طریق مهریه و نفقه او را تحت فشار قرار دهد و برای در یافت نفقه هم باید اعلام کند هنوز باکره است و مهریه خود را نگرفته است.
علیرضا که خود را بازنده ی واقعی این بازی می دانست گفت: چطور پس از این همه سال و ازدواج با آن همه مخارج و خانه و زندگی که برای ایشان فراهم ساخته ام به آسانی به خواسته ی ایشان تن داده و او را طلاق دهم .
من حاضر به این کار نیستم و باید طبق شرع و قانون بیاید و با من زندگی کند.
رأی دادگاه چیست؟
با توجه به اینکه زوجه قبلاً در تمکین خاص زوج قرار داشته نمی تواند ازحق حبس استفاده کند و به خانه شوهر نرود، از طرفی شوهر هم منزل و مقدمات لازم را برای شروع زندگی مشترک فراهم کرده است و کارشناسان رسمی دادگستری آن تایید کرده اند بنابراین خانم سمیه محکوم است در منزل شوهرش سکونت نموده و در تمکین وی قرار گیرد ،در غیر این صورت وی مستحق نفقه نخواهد بود.
نتیجه ی پرونده های علیرضا وسمیه
پس ازگذست چندین ماه و تشکیل پرونده های متعدد در مراجع قضایی و عارض شدن افسردگی و هدر رفتن روزهای با نشاط جوانی و صرف هزینه های زیاد، سمیه همان طور که گفته بود از همه حقوق قانونی خود گذشت و علیرضا هم پذیرفت و با طلاق توافقی جدا شدند.