اول دفتر:
نظام حقوقی ایران از نظامهای وابسته به گروه قانون مدون است.بدیهی است که در این نظام اهمیت رویه قضایی همپایه اهمیت آن در نظام حقوقی”کامنلا” نیست.در کشورهای گروه قانون مدون، اساس کار قاضی در صدور رأی،قانون است و قضات به آرای محاکم دیگر استناد نمیکنند.با این حال نه چنین است که در این نظام،رویه قضایی یکسره ناکارا باشد. در واقع،از سویی،قوانین موضوعه بشری نوعا قادر به پیشبینی همه مسائل و معضلات نیستند و از سوی دیگر،قاضی هم نمیتواند به بهانه سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدون از رسیدگی به دعوی و صدور حکم امتناع نماید.او ناچار از فیصله دعوی است.بدین سبب هم خود رویه میآفریند و هم در این طریق از رویههای موجود الهام میگیرد.به علاوه، حتی اگر قانونی با لحاظ همه مسائل،به نحوی جامع تدوین شده باشد باز قادر به پیشبینی همه مشکلات پدید آینده در مرحله اجرا نخواهد بود و اینجا نیز قاضی ناگزیر از تفسیر قانون و کشف طریقی برای حل معضل است.
از طرف دیگر،هر چند هدف از وضع قانون برقراری عدالت در جامعه است اما در موارد بسیار،این هدف جز در انطباق قانون با شرایط خاص محقق نخواهد شد. پس قانون پدیده کاملی نیست و اجرای دقیق آن الزاما به نتیجهای عادلانه نمیانجامد و چون«قاضی نیز مأموریتی دارد که وجدان و شرافتش او را به انجام آن فرامیخوانند.»(1)
ناگزیر از نظر به وضعیت افراد است.به این جهات مبتنی بودن نظام حقوقی بر قانون به معنای به هیچ انگاری نقش قاضی در اینجا حقوق نیست.
رویه قضائی یکی از منابع مهم علم حقوق است.(2)هر چند در حقوق ما رویه قضائی به آن نوع از آرای دیوان عالی کشور اطلاق میشود که برای دادگاههای تالی لازم الاتباع است لیکن رویه قضائی به مفهوم عام،مجموع رویههای حاکم در دادگاهها را نیز در برمیگیرد.اگرچه رأی صادره از دادگاه نسبی است به این معنا که قاطع همان دعوی مطروحه است،ولی با این حال قضات همواره به آرای سابق خود و رویههای جاری در محاکم دیگر نیز نظر داشته و از آنها الهام میگیرند.پس برای اطلاع از حقوق واقعی هر کشور طرف مطالعه قوانین معمول در آن وافی به مقصود نیست بلکه باید به رویههای قضائی نیز عنایت نمود.
در تحقیقات حقوقی مبتنی بر تحلیل آرا دانسته میشود که دادگاهها،که با موضوعات مختلف حقوقی مواجهاند،بر چه اصول و موازینی مبادرت به صدور رأی مینمایند و بازتاب قوانین موجود در آراء چگونه است و خلاء و نواقص احتمالی قوانین کدام است.به علاوه،گاه در آرای دادگاهها راه حلهای اندیشمندانهای یافت میشود که وقوف بر آنها برای اتخاذ تصمیم در موضوعات مشابه ضروری است.قضات و محققان نیز فرصت خواهند یافت تا با بررسی علمی آراء به شرح نقاط قوت و ضعف آنها بپردازند و این امر خود گامی در جهت تحقق عدالت قضائی است.متأسفانه در کشور ما تا کنون به این مهم توجه کافی مبذول نشده و جامعه حقوقی ما از این منبع اصیل و چشمه زاینده بهره کافی نبرده است. اقدامات شخصی و پراکندهای هم که در این زمینه صورت گرفته چندان کارساز نبوده است.زیرا:
اولا:این اقدامات فاقد تداوم و استمرار بوده است.
ثانیا:جز در چند مورد که آرای منتشره مورد نقل و تحلیل قرار گرفتهاند،(3)اغلب، تنها به چاپ بعضی از آرای صادره از محاکم اکتفا شده است.
حال آن که اقدام به جمعآوری و نقد و بررسی آرا امر مهمی است که اقدامی گروهی را میطلبد.این گروه باید به نحو مستمر تازهترین آرا را گرد آورده و با ارایه آنها به صاحبنظران،بررسیهای تحلیلی آنان را از اخذ و در اختیار مشتاقان علم حقوق قرار دهد.
«مرکز پژوشهای قضائی قوه قضائیه»با اعتقاد به این که نقد و تحلیل آرای صادره از محاکم دادگستری دارای نقش مؤثری در گسترش اندیشه انتقادی نسبت به نحوه تأمین حقوق و تحقیق عدالت است بر آن شد که در کنار انجام امور تحقیقاتی دیگر،مجموعههایی حاوی جدیدترین آرای محاکم،به انضمام نقد و شرح آن آرا را به صورت فصل نامه منتشر نماید.لذا پس از بررسی همه جانبه موضوع با تشکیل گروههای کارشناسی، تحت نظر قضات مرکز پژوهشهای قوه قضائیه،اقدام به جمعآوری آرای محاکم نمود.سپس آرای جمعآوری شده به حسب موضوع منظم گردید و به تناسب تخصصها در اختیار قضات و اساتید محترم دانکشدههای حقوق قرار گرفت تا آنان با انتخاب خود به نقد و تحلیل آراء بپردازند.
خود اذعان داریم که مجموعه حاضر،به لحاظ کمی تجربه و قلت امکانات،خالی از نقض نیست.این قدر هست که راهی را برای پژوهندگان علم حقوق هموار ساختهایم تا پس از این با یاری آنان مجموعههای کاملتر و غنیتر را تهیه و ارایه نماییم.لذا از کلیه خوانندگان ارجمند تقاضا داریم که ما را از ارشاد خود بهرهمند نمایند.
اگرچه رأی صادره از دادگاه نسبی است به این معنا که قاطع هماندعوی مطروحه است، ولی با این حال قضات همواره به آرای سابق خود و رویههای جاری در محاکم دیگر نیز نظر داشته و از آنها الهام میگیرند.
در مدخل هر قسمت،هر چند کلید واژه ذکر گردیده است تا با کارکردی چون براعت استهلال خواننده را به زمینه بحث هدایت کند.نیز با اقداماتی که صورت گرفته است در نظر است که در شمارههای آتی صفحاتی را به«آرای گذشته» اختصاص دهیم و نمونههایی از آرای بزرگان عرصه قضا را منتشر نماییم تا جامعه حقوقی ما با شیوه انشای رای و نحوه استدلال آنان آشنا شود.چون جمع آوری کل آرای صادره از محاکم کشور برای این مرکز غیر مقدور بوده و به علاوه به لحاظ کثرت آرای مشابه مفید فایده نیز نخواهد بود،از کلیه همکاران قضائی سراسر کشور استدعا داریم آرایی را که متضمن نکته یا نکاتی بدیع بوده و یا حاوی تفسیری چشمگیر از مواد قانونی،و یا مشتمل بر ارایه راه حلی مناسب و طریقی کارساز برای رفع مشکل در هنگام سکوت قانون است به همراه لواحقی،از قبیل: دادخواست یا شکواییههای تقدیمی و لوایح طرفین یا وکلای آنان را به این مرکز ارسال نمایند تا نسبتبه گزینش و نقد و بررسی و چاپ آنها اقدام لازم به عمل آید و چنانچه همکاران محترم خود مایل به تحلیل آراء میباشند نظر انتقادی و بررسی خود را نیز به ضمیمه آراء ارسال نمایند. همچنین یادآور میشود که شرح و تحلیل ارایه شده در ذیل آراء،نظر شخصی شارح است لذا امکان ارسال و چاپ نظرات مخالف نیز فراهم است.
دکتر محمد صالحیراد
مدیر کل مرکز پژوهشهای قضائی قوه قضائیه
شماره پرونده:74/1509
شماره و تاریخ دادنامه:192-20/3/77
مرجع رسیدگی:شعبه 131 دادگاه عمومی تهران
خواهان:میر ابو طالب
خوانده:شرکت سهامی
خواسته:الزام به چاپ و نشر کتاب
رای دادگاه:
در تاریخ 8/7/74 آقای میر ابو طالب… به طرفیت شرکت سهامی…دادخواستی به خواسته رسیدگی و الزام به چاپ و نشر کتابهای موضوع دو فقره قراردادهای سال 1371 و جبران ضرر و زیان مادی و معنوی ناشی از عدم ایفای تعهد تقدیم داشته است. حسب دو فقره قرارداد تنظیم شده در 9/8/72 بین خواهان و خوانده چاپ و نشر دو عنوان کتاب به نامهای چهار عارف نامدار ایرانی،و سی حکیم و فیلسوف مسلمان از ناحیه خواهان به خوانده واگذار شه است در بند دوم قراردادها آمده است «شرکت مکلف است حداکثر ظرف یک سال از تاریخ صدور مجوز از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به چاپ کتاب و آماده نمودن آن برای توزیع اقدام نماید»در ماده پنجم قرارداد هم میخوانیم«هر یک از طرفین قرارداد که در اجرای تعهدات خود مسامحه نمایند مکلف به جبران خسارت وارده به طرف دیگر خواهد بود.»در جلسه 27/6/75 خوانده نمایندهای معرفی و اعزام ننموده و لایحهای ارسال نداشته که دادگاه برای بررسی و ادامه رسیدگی جلب نظر کارشناس را ضروری دانسته،لذا با ارجاع موضوع به کارشناسی از کارشناس سؤالات ذیل را مطرح کرده است:1-آیا خوانده به تعهد خود عمل نموده است یا خیر.2-در صورت عدم ایفای تعهد این ترک فعل ناشی از عدم صدور مجوزهای لازم از ناحیه مراجع ذیصلاح بوده است یا خیر.3-اگر خسارتی حادث شده است میزان آن چه مقدار میباشد.کارشناس منتخب دادگاه به موجب گزارش شماره 3341-28/9/75 پاسخ داده اند«…عدم ایفای تعهد به دلیل عدم صدور مجوزهای لازم نبوده است و در اثر عدم ایفای تعهد زیان و ضرر متوجه خواهان شده است میزان خسارت وارده…»شرکت خوانده نسبت به گزارش کارشناس معترض بوده و لایحهای بدین منظور تقدیم نمودهاند: دادگاه برای جلوگیری از تضییع حق احتمالی خوانده و رعایت دقت و امعان توجه کافی به اعتراض خوانده به شرح منعکس در پرونده موضوع را به هیئتی از کارشناسان خبیر و بصیر محول کرده و هیئت کارشناسان منتخب که خود جملگی از ناشران با حسن شهرت صنعت چاپ و نشر میباشند.در گزارش 3991- 27/12/76 خود با جواب دادن به پرسشهای دادگاه خوانده را مسئول شناخته و جبران ضرر و زیان را به لحاظ عدم ایفای تعهد بر عهده وی دانستهاند هر چند این
برابر اصلی که در آیین دادرسی مدنی شناخته شده است مفاد حکم باید راجع به خواسته خواهان باشد و دادگاه نباید به چیزی حکم کند که مورد تقاضای مدعی نبوده است.
اظهارنظر مورد اعتراض خوانده قرار گرفته است اما اعتراض مطروحه موجه و متکی به دلیل نبوده و چون از جانب دیگر اظهارنظر کارشناسان در اساس موضوع منطبق با اوضاع و احوال محقق و مسلم قضیه میباشد اعتراض خوانده را مردود اعلام مینماید و نظر به اینکه:
1-استناد شرکت خوانده در لایحه 3223-20/9/75 به عدم تصویب شورای آموزش شرکت سهامی…بیمه…در چاپ انتشار کتاب سی حکیم و فیلسوف مسلمان و اعلام آن ذیل شماره 973/5/2 مورخ 26/6/74 به خواهان پس از انعقاد قرارداد مؤثر در مقام نیست زیرا اگر چنین ضرورتی وجود داشت شرکت خوانده میبایست قبل از اقام به انعقاد قرارداد نظر شورای آموزش شرکت را تحصیل مینمود.
2-شرکت خوانده در لایحه 3223- 20/9/75 با استدلال«…تکلیف طرف قرارداد برای چاپ کتاب ظرف یک سال بوده و پس از آن تکلیفی به چاپ ندارد. ممکن است به استناد ماده 5 قرارداد بحث مطالبه خسارت مطرح باشد که در این خصوص چون بیمه…ظرف مدت کوتاهی از انعقاد قرارداد مراتب عدم چاپ را اعلام داشته و قصور احتمالی مرتکب نگردیده،بحث مطالبه خسارت منتفی است…الف-روشن و مدلل نموده است که به چه مجوزی اختیار فسخ قرارداد را به دست آورده است با ذکر مطلب فوق تلویحا به عدم ایفای تعهد خود اقرار دارند.
3-شرکت خوانده در لایحه 3773- 8/11/75 آوردهاند:«الف…تصمیم به عدم چاپ کتاب سی حکیم و فیلسوف مسلمان نیز در تاریخ 15/12/72(یعنی حدود چهار ماه پس از انعقاد قرارداد)اتخاذ شده و بلافاصله نیز به اطلاع خواهان رسیده است بدین ترتیب آقای خواهان میتوانسته نسبت به چاپ کتاب از طریق دیگر اقام نماید…«هر چند تصمیم یک جانبه شرکت خوانده در 26/6/74 به اطلاع خواهان رسانده شده است اما چون به موجب ماده سوم قرارداد صاحب اثر کلیه حقوق خود نسبت به اثر موضوع را به مدت پنج سال به شرکت خوانده واگذار کرده است بالطبع مجاز نبوده که خلاف شرایط قراردادی نسبت به چاپ کتاب از طریق دیگر اقدام نماید از اینرو این استدلال بلاوجه و مردود میباشد.ب-خوانده مدعی است که مولف به طور ضمنی و عملی با تقلیل تیراژ کتاب چاپ شده چهار عارف نامدار موافقت کرده است که با انکار مولف بار اقامه دلیل بر عهده شرکت خوانده میباشد که خوانده نیز صرفا به بیان ادعا اکتفا نموده و دلیل و مستندی ابراز نداشته است. ج-خوانده با ذکر عبارت«…با توجه به اینکه شرکت سهامی بیمه…صرفا چهار ماه موجب معطلی آقای خواهان در جهت چاپ کتاب گردیده چه مبلغی باید به اصطلاح تحت عنوان خسارت پرداخت کند…»فی الحقیقه بر تخلف خود از اجرای شرایط قراردادی گواهی داده و بدون توجه به مدت پنج ساله قرارداد که برای طرفین لازم الاتباع بوده است بدون استدلال از کنار آن به سادگی گذشتهاند.
4-لایحه 389-20/2/77 شرکت خوانده که در اعتراض به گزارش هیئت کارشناسان تنظیم و تقدیم شده است در آن قسمت که به عنوان اعتراض است که قبلا اظهارنظر شده است و در قسمتی که در ماهیت امر است بیشتر تکرار و تایید مطالب لوایح قبلی است و خلاف اعتقاد خوانده شرط مندرج در ماده پنجم قرارداد ناظر به جبران خسارت میباشد از اینرو خلاف شرع شمردن مطالبه خسارت قانونا مقبول نیست.بنابراین با توجه به مواد 221 و 222 و 226 قانون مدنی و مواد دوم و پنجم نوزدهم قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان مصوب 11/10/1348 و ماده یک قانون مسئولیت مدنی مصوب 7/2/1329 ادعای خواهان را من حیث المجموع وارد و ثابت دانسته با ملحوظ داشتن ماده 2 قانون مسئولیت مدنی و نظر به اینکه عمل خوانده در عدم ایفای تعهد به گونهای نبوده و نیست که موجب خسارت معنوی خواهان شده باشد و با عنایت به اینکه خواهان نسبت به گزارش آقای کارشناس بدوی اعتراض کرده است و بدین وصف مبالغ معینه از ناحیه وی را پذیرفته است خواناده را بابت جبران خسارت مادی ناشی از عدم ایفای تعهدات قرادادی خود به پرداخت مبلغ 500/912/16 ریال در حق خواهان محکوم مینماید خواسته خواهان نسبت به مازاد محکوم به رد بوده و صدور اجرائیه نیز منوط به پرداخت هزینه دادرسی است در مورد خواسته الزام به چاپ و نشر کتابهای موضوع دو فقره قراردادهای سال 1371 نیز با قبول ادعای مطروحه خوانده را ملزم به چاپ و نشر دو هزار جلد دیگر از کتاب چهار عارف نامدار و پنج هزار جلد از کتاب سی حکیم و فیلسوف مسلمان منطبق با قراردادهای منعقه مینماید این رأی حضوری و ظرف 20 روز پس از ابلاغ قابل اعتراض در محاکم تجدیدنظر استان تهران است.
رئیس شعبه 131 دادگاه عمومی تهران
شماره پرونده:77/26/983
شماره و تاریخ داد نامه:1137-22/9/77
مرجع رسیدگی:شعبه 26 دادگاه تجدیدنظر استان تهران
تجدیدنظرخواه:شرکت سهامی…
تجدیدنظر خوانده:آقای میر ابو طالب…
تجدیدنظر خواسته:دادنامه شماره 192-20/3/77 صادره از شعبه 131 دادگاه عمومی تهران
رأی دادگاه:
اعتراض تجدیدنظر خواه نسبت به آن قسمت از دادنامه 192-20/3/77 صادره از شعبه 131 دادگاه عمومی تهران که مشعر بر الزام وی به پرداخت خسارت مادی ناشی از عدم ایفای تعهدات مندرج در قرارداد چاپ و انتشار کتاب است موجه به نظر میرسد زیرا در دادخواست تقدیمی خواهان بدوی جز مطالبه خسارت دادرسی و خسارت کارشناسی بابت خسارات مادی خواستهای نداشته است و در مراحل بعدی نیز خواسته را افزایش نداده است تا موجبات ورود دادگاه در رسیدگی به آن برابر موازین قانونی فراهم گردد.ارجاع امر به کارشناسی نیز که به منظور برآورد خسارت بوده است ضرورت نداشته است لذا در پرونده موضوع دادخواست بدوی اظهارنظر نسبت به خواستهای که مورد مطالبه نبوده است توجیه قانونی نداشته است با نقض این قسمت از دادنامه چون محکومیت تجدیدنظر خواه به الزام به چاپ و نشر پنج هزار جلد از کتاب چهار عارف نامدار و پنج هزار جلد از کتاب سی حکیم و فیلسوف مسلمان که منطبق با خواسته و منبعث از حقوق وی ناشی از قراردادهای منعقده فیمابین میباشد صحیحا و موجها اصدار یافته است با رد اعتراض تایید و استوار میگردد.ضمنا تجدیدنظر خواه ملزم به پرداخت مبلغ 11200 ریال در حق تجدیدنظر خوانده بابت خسارات دادرسی مرحله اول خواهد بود.رأی صادره قطعی است.
رئیس شعبه 26 دادگاه تجدیدنظر استان تهران مشاور دادگاه نقد و بررسی از: دکتر سید حسین صفایی استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران
در سال 1374 آقای الف به طرفیت شرکت ب دادخواستی به خواسته الزام به چاپ و نشر دو کتاب موضوع دو فقره قرارداد مورخ 1371 و جبران ضرر و زیان مادی و معنوی ناشی از عدم ایفای تعهد به دادگاه عمومی تهران تقدیم میدارد.به موجب ماده 2 قرارداد،شرکت مکلف است حداکثر ظرف یک سال از تاریخ صدور مجوز نشر نسبت به چاپ و نشر کتاب اقدام کند.در ماده 5 قرارداد،جبران خسارت در صورت مسامحه هر یک از طرفین در اجرای تعهدات خود پیشبینی شده است.برابر ماده 3،مؤلف کلیه حقوق خود نسبت به اثر موضوع قرارداد،را به مدت پنج سال به شرکت خوانده واگذار کرده است.شعبه 131 دادگاه عمومی تهران پس از ارجاع امر به کارشناس و سپس به هیئت کارشناسی،سرانجام به موجب دادنامه مورخ 20/3/77 به استناد مواد 221 و 222 و 226 قانون مدنی و مواد دوم و پنجم و نوزدهم قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مسئولیت مدنی مصوب 7/2/1339 ادعای خواهان را وارد و ثابت میداند و خوانده را بابت جبران خسارت مادی ناشی از عدم ایفای تعهدات قراردادی خود به پرداخت مبلغ 16912500 ریال در حق خواهان محکوم میکند؛همچنین خوانده را به چاپ و نشر کتابهای موضوع قرارداد ملزم مینماید؛ ولی در مورد خسارت معنوی،با این استدلال که عمل خوانده در عدم ایفای تعهد به گونهای نبوده و نیست که موجب خسارت معنوی خواهان شده باشد،ادعای وی را نمیپذیرد.
خوانده محکوم علیه از رأی صادر شده تقاضای تجدیدنظر میکند و شعبه 26 دادگاه تجدیدنظر استان،به موجب رأی مورخ 22/9/77،رأی دادگاه بدوی را در قسمت الزام به پرداخت خسارت مادی موجه تشخیص نمیدهد.با این استدلال که خواهان بدوی جز مطالبه خسارت دادرسی و خسارت کارشناسی بابت خسارت مادی خواستهای نداشته است و «اظهارنظر نسبت به خواستهای که مورد مطالبه نبوده است توجیه قانونی نداشته است»ولی محکومیت تجدیدنظر خواه به الزام به چاپ و نشر کتابها را با اشاره به اینکه این امر منطبق با خواسته و منبعث از
در فقه نیز گفته شده است«حکم تابع دعوی است نه تابع واقع و نفس الامر» یعنی غرض از حکم فصل دعوی است نه احراز واقع؛و از آن میتوان استنباط کرد که مفاد حکم باید در حدود خواسته باشد نه زاید بر آن،یا چیزی جز آن.
حقوق ناشی از قراردادهای منعقده فیمابین است تأیید و استوار میکند.همچنین دادگاه تجدیدنظر استان تجدیدنظرخواه را ملزم به پرداخت مبلغ 11200 ریال بابت خسارات دادرسی مرحله اول مینماید.
در آرای مذکور نکات حقوقی چندی به چشم میخورد که مهمترین آنها دو مسأله حکم به چیزی که مورد مطالبه خواهان نبوده و جمع بین الزام به اجرای تعهاد و جبران خسارت ناشی از عدم ایفای تعهد است.اینک نخست دو مسأله فوق را مورد بحث قرار میدهیم و سپس به نکات حقوقی دیگر اشاره میکنیم.
2-حکم به چیزی که مورد مطالبه خواهان نبوده است.
برابر اصلی که در آیین دادرسی مدنی شناخته شده است مفاد حکم باید راجع به خواسته خواهان باشد و دادگاه نباید به چیزی حکم کند که مورد تقاضای مدعی نبوده است.ماده 2 ق.آ.د.م.میگوید:«هیچ دادگاهی نمیتواند به دعوایی رسیدگی کند،مگر اینکه شخص یا اشخاص ذینفع رسیدگی به دعوی را مطابق مقررات قانون درخواست نموده باشند».بند 2 ماده 592 قانون مذکور نیز در ارتباط با اعاده دادرسی به این قاعده اشاره کرده است.دادگاه عالی انتظامی قضات در رأی شماره 4672 مورخ 17/3/1329(ردیف 252 ش)قاعده یاد شده را با عبارت زیر بیان کرده است:
«رسیدگی محکمه و صدور حکم متوقف به وجود دعوی و تقاضایی است که در ضمن دادخواست میشود.تقدیم دادخواست و اقامه دعوی کافی است که دادگاه را مکلف به رسیدگی و صدور حکم نماید و پس از شنیدن دلایل طرفین، تقاضای مجدد برای صدور حکم ضرورت ندارد»(4)
موجب حکم تمیزی شماره 2290 مورخ 30/7/21 صادر از شعبه 7:
«اگر ادعای خواهان نصف مشاع بیست و دو اصله درخت تبریزی باشد…حکم به تسلیم یازده اصله درخت به خواهان خلاف اصل خواهد بود.»(5)
در فقه نیز گفته شده است«حکم تابع دعوی است نه تابع واقع و نفس الامر»(6)
یعنی غرض از حکم فصل دعوی است نه احراز واقع؛و از آن میتوان استنباط کرد که مفاد حکم باید در حدود خواسته باشد نه زاید بر آن،یا چیزی جز آن.
بنابراین،عدم توجه دادگاه بدوی به این نکته و حکم به پرداخت خسارت ناشی از عدم اجرای تعهد که مورد تقاضای خواهان نبوده قابل خدشه است،چنانکه دادگاه تجدیدنظر نیز آن را علت نقض به شمار آورده است. استدلال دادگاه مزبور چنین است:«در دادخواست تقدیمی،خواهان بدوی جز خسارت دادرسی و خسارت کارشناسی بابت خسارت مادی خواستهای نداشته است و در مراحل بعدی نیز خواسته را افزایش نداده است،تا موجبات ورود دادگاه در رسیدگی به آن برابر موازین قانونی فراهم گردد.ارجاع امر به کارشناسی نیز که به منظور برآورد خسارت بوده است ضرورت نداشته است…»
3-جمع بین خسارت و الزام به اجرای تعهد
در حکم دادگاه بدوی علاوه بر ایراد شکلی یاد شده یک ایراد ماهوی وجود داشته که دادگاه تجیدنظر نیز به آن توجه نکرده است و آن جمع بین خسارت ناشی از عدم اجرای تعهد و الزام به اجرای تعهد است.شک نیست که متعهد له میتواند الزام به اجرای تعهد را تقاضا کند،چنانکه در پرونده مورد بحث،خواهان الزام خوانده به چاپ و نشر کتابهای موضوع قراردادهای مورخ 1371 را درخواست کرده است.همچنین خواهان،در صورت عدم امکان اجرای عین تعهد،میتواند خسارت ناشی از عدم اجرای تعهد را مطالبه کند.لیکن از آنجا که خسارت مزبور (به تصویرصفحه مراجعه شود) بدل و جایگزین عین تعهد است،خواهان نمیتواند هم اجرای تعهد و هم بدل جایگزین آن(خسارت)را بخواهد و دادگاه هم نمیتواند به هر دو امر حکم کند. البته خسارت ناشی از تأخیر با اجرای اجباری تعهد قابل جمع است.لیکن خسارت ناشی از عدم ایفای تعهد بالزام به اجرای تعهد سازگار نیست.چگونه متعهد میتواند هم اصل و هم بدل آن را مطالبه کند؟جمع بین این دو نه با اراده طرفین وفق میدهد و نه با عرف و عقل سلیم.با وجود این،در پرونده مورد نظر دادگاه بدوی هم به پرداخت خسارت ناشی از عدم اجرای قرارداد حکم کرده و هم خوانده را ملزم به اجرای تعهد(چاپ کتابهای موضوع قرارداد)نموده است و این نکته مورد عنایت دادگاه تجدیدنظر نیز واقع نشده است.
جای تعجب است که این غفلت در برخی از آرای دیوان عالی کشور نیز دیده میشود.در رأی اصراری هیأت عمومی دیوان عالی کشور به شماره 11 مورخ 3/3/52 ردیف 26،دیوان کشور رای دادگاه استان را فقط در بخش مربوط به رد تقاضای الزام متعهد قولنامه(فروشنده)به تنظیم سند رسمی انتقال،به علت وجود وجه التزام،نقض میکند و رسیدگی مجدد را فقط در این قسمت به شعبه دیگر دادگاه استان محول مینماید،در حالی کهدر قسمت الزام به پرداخت وجه التزام که ماهیت خسارت ناشی از عدم ایفای تعهد داشته،حکم دادگاه استان را تأیید مینماید.نتیجه رأی دیوان کشور جمع بین خسارت و الزام به اجرای تعهد است و متعهدله میتواند هم وجه التزام را که ماهیت خسارت دارد،براساس حکم نخستین دادگاه استان که قطعی و نهائی شده است،دریافت کند و هم متعهد را ملزم به اجرای تعهد براساس حکم دادگاه مرجع الیه نماید و این چیزی جز جمع بین اصل تعهد و بدل آن نیست.(7)
قابل ذکر است که خواهان پرونده مورد بحث میتوانسته است علاوه بر الزام به اجرای تعهد،خسارت ناشی از تأخیر در ایفاء تعهد را نیز مطالبه کند ولی چون صریحا اشاره به این خواسته نکرده و فقط «جبران خسارت وارده از قبیل هزینه دادرسی و دستمزد کارشناسی و غیره»را خواستار شده دادگاه تجدیدنظر آن را فقط ناظر به مطالبه خسارت دادرسی و خسارت کارشناسی دانسته و خسارات مادی را خارج از شمول آن تلقی کرده است.ظاهر دادخواست این استنباط را تأیید میکند.
4-نکات دیگر
چند نکته دیگر در آرای صادره دیده میشود که از لحاظ حقوقی قابل توجه است: -حقوق مؤلف که در کشور ما و کشورهای پیشرفته از اهمیتی خاص برخوردار است،با استناد به مواد 221 و 222 و 226 قانون مدنی و قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب 11/10/1348،مورد توجه و حمایت قرار گرفته و ناشر به اجرای تعهد در زمینه نشر کتاب ملزم شده است، در حالی کهدر زمانی بعد از پیروزی انقلاب،اعتبار قانون اخیر محل تردید و حقوق مؤلفان در معرض خطر بوده است. قابل ذکر است که ماده 221 و 226 مربوط به جبران خسارت است و ماده 222 مربوط به اجرای تعهد به وسیله متعهدله به هزینه متعهد است که ارتباط با دعوی و خواسته آن ندارد.بنابراین استناد به مواد یاد شده برای الزام به ایفای تعهد قابل ایراد است و در این خصوص میتوان به مواد 219 و 220 قانون مدنی استناد کرد.در حالی که دادگاه به این مواد استناد نکرده است.
2-در رأی دادگاه بدوی اصل جبران زیان معنوی به طور کلی پذیرفته شده، هر چند که دادگاه دعوی خواهان را به علت اینکه دلیلی بر ورود ضرر معنوی در دست نبوده رد کرده است.اصل قابلیت جبران ضرر معنوی از طریق مالی در قوانین موضوعه خصوصا قانون مسئولیت مدنی و قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان پذیرفته شده و از لحاظ حقوقی یک اصل مسلم به شمار میآید.اگرچه برخی از فقهای معاصر در مشروعیت آن تردید کرده یا آن را غیر شرعی تلقی کردهاند.
3-در پرونده مورد نظر،خوانده تصمیم یک جانبه خود نسبت به عدم اجرای قرارداد را به مولف اعلام کرده و در لایحه دفاعیه اظهار داشته است که خوانده میتوانسته است اثر خود را از طریق دیگر چاپ کند و دادگاه بدوی با توجه به ماده 5 قرارداد مبنی بر واگذاری حق چاپ و نشر کتاب به مدت پنج سال به خوانده،خواهان را مجاز به تخلف از قرارداد ندانسته و استدلال خوانده را بلاوجه و مردود شناخته است.نظر دادگاه منطبق با موازین حقوقی است.زیرا تخلف یکی از طرفین قرارداد مجوز تخلف طرف دیگر یا فسخ قرارداد از جانب وی نیست.در این مورد مؤلف حق نداشته است با نادیده گرفتن ماده سوم قرارداد یا فسخ قرارداد،چاپ کتاب خود را به شخص دیگری واگذار یا خود اقدام به چاپ و نشر آن نماید.در حقوق ایران صرف تخلف یک طرف،حتی اگر به صورت اعلام عدم اجرای قرارداد باشد،به طرف دیگر حق فسخ نمیدهد، بلکه متعهدله باید اول الزام متعهد را به اجرای تعهد از طریق قضائی بخواهد و در صورت عدم امکان الزام،میتواند قرارداد را فسخ کند(مستنبط از ماده 229 قانون مدنی با استفاده از قیاس اولویت)(8)،مگر اینکه با توجه به اوضاع و احوال یا عرف،خیار تخلف از شرط به طور ضمنی برای متعهدله وجود داشته باشد.
4-حکم دادگاه تجدیدنظر به پرداخت مبلغی در حق تجدیدنظر خوانده بابت خسارت دادرسی،در حالی که دادگاه بدوی به آن رأی نداده است،نیز قابل توجه است. حکم دادگاه تجدیدنظر در این خصوص با اصول حقوقی و قاعده تسبیب و مصلحت اجتماعی منطبق است،هر چند که برخی از فقها و حقوقدانان در مشروعیت آن تردید دارند و از اینرو برخی از دادگاهها به آن رأی نمیدهند.(9)
ادامه دارد…
پی نوشتها:
(*)-برگرفته از فصلنامه آرای قضائی،مرکز پژوهشهای قضائی قوه قضائیه،زیر نظر دکتر محمد صالحیراد،کتاب اول،زمستان 78.
(به تصویرصفحه مراجعه شود) (2)-در خصوص اهمیت رویههای قضایی ر.ک: دکتر فرج ا…پور سرتیپ،«ماهیت و اهمیت رویههای قضائی»،مجله حقوقی وزارت دادگستری،سال 20،شمارههای 1 و 2،صفحات 40 به بعد و 210 به بعد.
(3)-از جمله کتاب«توجیه و نقد رویه قضائی»، تألیف جناب آقای دکتر ناصر کاتوزیان،استاد گرانقدر دانکشده حقوق،که همچون دیگر آثار معظمله بسیار ارزشمند است.
(4)-سید محمد علی کشاورز صدر،آیین و رویه دادرسی مدنی،تهران 1344،ذیل ماده 2،ص 5 و 6.
(5)-دکتر محمد جعفر لنگرودی،دانشنامه حقوقی،ج 3،حکم،ش 82،ص 220.
(6)-آشتیانی،کتاب القضاء،ص 83 به نقل از دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی،پیشین،ش 82، ص 219.
(7)-برای شرح و نقد رأی،ر.ک:دکتر ناصر کاتوزیان،حقوق مدنی،عقود معین(1)،چاپ ششم 1376،قرائت و تمرین(2)،ص 89.
(8)-دکتر سید حسن امامی،حقوق مدنی،ج 1، چاپ 1325،ص 225.
(9)-شورای محترم نگهبان در نظریه مورخ 1369، درباره الزام محکوم علیه به پرداخت هزینه دادرسی،چنین نظر داده است.«الزام محکوم علیه به پرداخت هزینه دادرسی در مواردی که با علم و عمد موجب تضییع حق طرف دعوی شده باشد،با موازین شرع مغایر نیست،ولی در غیرن این مورد محکوم نمودن وی به پرداخت خسارات دادرسی با موازین شرع مغایر میباشد.بنابراین،اطلاق ماده 712 قانون آیین دادرسی مدنی در مورد خسارت مربوط به دادرسی مخالف با موازین شرع تشخیص داده میشود…»