با قدرت اراده و مهر مادری به تمام سیاهی ها پشت پا زد
دستانش را که جلو دهانش میگیرد، کنجکاوت میکند. نگرانی در چهرهاش موج میزند که نکند
دستانش را که جلو دهانش میگیرد، کنجکاوت میکند. نگرانی در چهرهاش موج میزند که نکند
بلندگوی مدرسه اسمش را صدا میزند: «سامه ابراهیمی، زود بیا دفتر.» دختری میانهاندام، با ابروانی
مادرم گفت عصبانیت کار شیطان است! صدای شادی از تالار عروسی به گوش میرسید. مهمانان
روایت تلخ زندگی یک زن زندانی… «عیبی ندارد، بچه است، صلاح و غیرصلاحش را نمی