تاریخ رسیدگی: 26 مرداد 1388
شماره دادنامه: 302/20
موضوع رسیدگی: تجدید نظرخواهی نسبت به دادنامه شماره .. صادره از شعبه 21 دادگاه کیفری استان خوزستان
مرجع رسیدگی: شعبه بیستم دیوان عالی کشور
هیئت شعبه:
اشاره:جلسه اصراری کیفری هیات عمومی دیوان عالی کشوربا حضور ریاست محترم دیوان عالی کشور ایت الله گرکانی،دادستان کل کشور و قضات محترم شعب کیفری دیوان عالی کشوردر مورخه 31فروردین 89 13در خصوص رسیدگی به موضوع قتل در نزاع دسته جمعی (شهرستان مسجد سلیمان)برگزار شد.ابتدا گزارش پرونده قرائت گردید و سپس قضات محترم به طرح دیدگاههای خود پرداختند.نهایتا با نقض رای دادگاههای تجدیدنظر استان خوزستان که موضوع را قتل عمد تشخیص داده بودند،با نقض حکم قصاص به استناد بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی این پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه دیگر دادگاه کیفری استان خوزستان ارجاع شد. در بخش اول به خلاصه جریان پرونده و نظرات دادگاههای بدوی وتجدیدنظرو رای شعب سی ودوم و بیستم دیوان عالی کشورو در بخش دوم به نظرات قضات دیوان و رای هیات عمومی خواهیم پرداخت.
خلاصه جریان پرونده:
برحسب محتویات پرونده، به موجب کیفرخواست شماره 265- 19 اردیبهشت 1385 صادر شده از دادسرای عمومی و انقلاب مسجد سلیمان، آقایان: 1- کیامرث (خداکرم) 2- اله کرم شهرت هر دو چ ، فرزندان درویشعلی 3- کریم – م فرزند شریف 4- بهنام – م فرزند کریم هر چهار نفر به اتهام شرکت در نزاع د سته جمعی منجر به مرگ مرحوم ایمان م، و متهم ردیف دوم (اله کرم – چ) مضافاً بر اتهام مذکور به اتهام مباشرت در قتل ایمان – م، تحت تعقیب قرار گرفتهاند و در نهایت در شعبه 17 دادگاه کیفری استان خوزستان محاکمه شده و به موجب رأی شماره 85/351-14 بهمن 1385 متهم اله کرم – چ به جرم قتل عمدی، به مجازات قصاص نفس محکوم گردیده و رأی مذکور از سوی وکیل مدافع محکوم علیه مورد اعتراض و تجدیدنظر خواهی قرار گرفته است. اجمالاً اینکه حسب گزارش مورخ 25 آذر 1384 نیروی انتظامی یک مورد درگیری منجر به تیراندازی در محل روستای تک آب لهبری رخ میدهد که یکی از نزاع کنندگان به نام ایمان – م بر اثر تیرخوردگی و مصدومیت شدید، به بیمارستان مسجد سلیمان اعزام ولی اقدامات پزشکی ثمربخش نگشته و مصدوم فوت مینماید. مأمورین پاسگاه انتظامی گیگر به محل حادثه اعزام و بررسی لازم به عمل میآورند و در محل دیگری که در نزدیکی قبرستان روستا و در زمینهای کشاورزی بوده مقدار زیادی خون مشاهده میکنند که در محل درگیری و همچنین در مسیر محل درگیری تا جاده خاکی، به زمین ریخته شده است. برابر اظهارات حاضرین در محل درگیری بین آقایان 1-خداکرم 2- اله کرم 3- دریوشعلی شهرت همگی – چ 4- کریم – م 5- بهنام – م 6- ایمان – م رخ داده که به علت اختلاف ملکی در بین طرفین، حدود ساعت پنج بامداد یوم جاری طرفین در زمین کشاورزی با همدیگر درگیر میشوند. احد از افراد یکی از دو طرف درگیر به نام کریم م، اظهار میدارد یکی از افراد درگیر به نام ایمان – م که به علت تیرخوردگی با سلاح گرم، از ناحیه پا مصدوم گردیده و در حال حاضر در بیمارستان 22 بهمن مسجد سلیمان تحت معالجه میباشد. مأمورین، محل درگیری و ریزش خون را بررسی مینمایند پوکه یا فشنگی مشاهده نمیکنند و دو عدد ساعت مچی از محل درگیری پیدا میکنند و دو نفر از متنازعین را به نامهای کریم و بهنام – که در محل درگیری حضور داشتهاند جهت سیر مراحل قانونی به پاسگاه دلالت مینمایند و با هماهنگی تلفنی با مرجع قضایی جهت شناسایی و دستگیری سایر متهمین و کشف سلاح به کار گرفته شده در درگیری، به منزل عشایری آقایان – چ که متهم به تیراندازی بودهاند مراجعه و بازرسی به عمل میآورند اسلحه و چیز مشکوک دیگری که آلت جرم باشد کشف نمیگردد و متهمین را به علت عدم حضور آنان در منزل، تحقیق به عمل میآورند نامبرده اظهار میدارد: «بنده به همراه پسرم به نام بهنام و برادر زادهام به نام ایمان شهرتین – م ، مشغول کشت زمین خود در روستای تکاب لهبری بودیم که حدود ساعت پنج بامداد اشخاصی به نامهای خداکرم و اله کرم شهرتین – چ و فرزندان درویشعلی، گوسفندان خود را به داخل زمین در حال کشت آورده که بنده معترض شده و تقاضای خروج گوسفندان از زمین را نمودم که ناگهان نامبردگان با ما درگیر شده و ما را مورد کتک کاری قرار دادند و بعد اقدام به تیراندازی نموده و حدود سه تیر شلیک گردید که شلیک تیرها به صورت اتوماتیک بود و منجر به مجروحیت برادرزادهام گردید و از لحاظ اسمی نمیدانم که تیراندازی توسط چه کسی صورت گرفت ولی اگر قیافه او را ببینم میشناسم و با توجه به تاریکی هوا، نوع اسلحه قابل شناسایی نبود و درویشعلی فقط اقدام به تحریک پسرهایش مینمود و دو نفر به نامهای آقایان رفیع – ش و فرزندش به نام وحید – ش که راننده تراکتور بودند شاهد قضیه میباشند و بنده از نواحی سر، دست چپ، پای چپ و کمر، مصدوم میباشم. برگ 3 پرونده، از متهم دیگر به نام بهنام – م راجع به اتهام مذکور تحقیق گردیده و نامبرده اظهار داشته است: «بنده به همراه پدرم و پسر عمویم جهت کشت زمین به روستای تکاب لهبری رفته بودیم که حدود ساعت 5 بامداد در حین کشت بودیم و … (دقیقاً عین اظهارات پدرش را تکرار کرده است) و در آخر افزوده است پسر عمویم امین –م نیز شاهد بودند و بنده نیز از ناحیه دست راست و پیشانی مصدوم گردیدم.» (برگ 5 پرونده) و در همین لحظات که پرونده در حال پیگیری بوده یکی از متهمین به نام اله کرم – چ به پاسگاه مراجعه و خود را معرفی مینماید و نامبرده توسط مأمورین در خصوص موضوع مورد تحقیق قرار میگیرد و در اظهاراتش بیان میکند: «بنده اله کرم – چ به همراه برادرم خدا کرم – چ، پیش گوسفندان بودیم که حدود ساعت 2 بامداد مورخ 25 آذر 1384 تعداد حدود هفت نفر، به صورت ناگهانی به ما حمله ور شده و ما را مورد تکک کاری قرار دادند که از بین آنها فقط کریم – م را شناختم. آنها ابتدا برادرم را مورد کتک کاری قرار دادند وقتی بنده به سوی برادرم میرفتم، شخص کریم – م با سنگ به چشمم زد که موجب وارد آمدم صدمه به چشمم گردید. درخصوص تیراندازی و اینکه چه کسی با چه سلاحی تیراندازی کرده بیاطلاع هستم. بعد از اینکه بنده را مورد کتک کاری قرار دادند جهت نجات جان خود فرار کردم و در حین فرار صدای تیراندازی شنیدم که سه تیر شلیک شد ولی نمیدانم چه کسی و با چه سلاحی اقدام به تیراندازی کرد و از نواحی سر، چشم چپ، صورت و دست چپ مجروح شدم و شاهد هم ندارم» برگ 6 پرونده، سپس متهم دیگر پرونده به نام خداکرم – چ که توسط مأمورین شناسایی و به پاسگاه هدایت شده بود مورد تحقیق درخصوص موضوع، واقع گردیده و نامبرده اظهار داشته است: «بنده به همراه برادرم اله کرم پیش گوسفندانمان بودیم که حدود ساعت 2 بامداد حدوداً شش نفر به طور ناگهانی به ما حمله ور شدند که شخص کریم – م را از بین آنها شناختم و کریم – م با چوب به سر بنده زد و من افتادم و بیهوش شدم و هیچگونه اطلاعی از تیراندازی و یا اینکه توسط چه کسی صورت گرفته ندارم ولی ما هیچ سلاحی نداشتهایم و اگر بوده مال خودشان بوده است و از نواحی سر، صورت و کمر مصدوم شدهام و شاهدی ندارم.» برگ 10 پرونده. کریم – م پس از رویت آقایان خداکرم و اله کرم در حضور مأمورین پاسگاه که صورتجلسه گردیده است، آقای اله کرم – چ را به عنوان تیرانداز و ضارب متوفی ایمان – م معرفی مینماید مراتب همراه با نتیجه اقدامات انجام شده طی گزارش مورخ 26 آذر 1384 به دادستان عمومی و انقلاب مسجد سلیمان توسط پایگاه اعلام و متهمین معرفی میشوند. حسب الارجاع در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مسجد سلیمان مطرح رسیدگی قرار میگیرد. بازپرس با صدور دستورات قضایی پرونده را جهت تکمیل تحقیقات به آگاهی ارجاع مینماید. متهم اله کرم – چ در آگاهی مورد تحقیق درخصوص موضوع قرار گرفته و با تکرار اظهارات قبلی خود، منکر داشتن اسلحه و تیراندازی شده است (برگ 14 پرونده) سپس از متهم دیگر خداکم – چ توسط مأمورین آگاهی تحقیق به عمل آمده است. او نیز با تکرار مطالب و اظهارات قبلی خود با عنوان نمودن اینکه در اثر ضربه کریم – م با چوب بر سر وی، بیهوش افتاده و دیگر از هیچ چیز اعم از تیراندازی و غیره خبر نداشته و بیاطلاع میباشد، به بیان چگونگی درگیری خاتمه داده است (برگ 15 پرونده) متهم بهنام – م در تحقیقات اداره آگاهی اظهار داشته: «من و پدرم و پسر عمویم ایمان (متوفی) گندم میبردیم و به پدرم میدادیم و ایشان به زمین میریخت. ساعت حدود 5 صبح بود که گوسفندان درویشعلی – چ آمد داخل محصول که در حال کشت بودیم. پدرم به آنها اعتراض کرد و یک دفعه به طرف پدرم تیر شلیک کردند که پدرم هم به طرف آنها سنگ پرانی کرده است. ایمان تیر خورد و از ناحیه پا مصدوم گردید من ایستادم نزد ایمان و رفیع – ش مقداری با ما فاصله داشته است و خواب بود ولی پسرش به نام وحید – ش راننده تراکتور بوده است. صدای شلیک را شنیدند ولی (ناخوانا) را ندیده است. برادر ایمان هم همانجا بود ولی خواب بود و اله کرم شلیک کرده است من اسلحه او را ندیدم چون حدود پنجاه متر فاصله بوده لکن تاریک بوده است خداکرم با پدرم درگیر بود اله کرم آزاد بود روی این قضیه میگویم اله کرم بوده است. دو نفر دیگر هم بودند ولی بعد از تیرخوردن ایمان – م آمدند که من آنها را نمیشناختم کسی اسلحه را ندیده است و ما با چ از قبل اختلاف داشتیم ولی قضیه حل و فصل گردیده است و چون من نزد ایمان – م بودم نمیدانم اله کرم و خداکرم را چه کسی زخمی کرد و من خودم آثار ضرب و جرح ندارم دستم زخمی شده آن هم خودم افتادهام و کسی من را نزده است. برگ 16 پرونده. متهم دیگر پرونده کریم – م در تحقیقات آگاهی همان اظهارات قبلی را تکرار کرده و افزوده است در آن درگیری تنها در دست اله کرم یک قبضه اسلحه بود و کسی دیگر اسلحه نداشت و از فاصله 10 یا 15 متری تیراندازی و ایمان مجروح شد. (برگ 17 پرونده) وحید – ش فرزند رفیع به عنوان گواه در آگاهی اظهار داشته: «حدود ساعت 4 صبح جمعه 25 آذر 1384 من به اتفاق پدرم با تراکتور در محل تکاب لهبری مشغول شخم زدن بودم در آن لحظه مشغول ریختن گازوییل به تراکتور بودم که گله گوسفندان اله کرم و خداکرم – چ وارد زمین کشاورزی شدند که کریم و بهنام و ایمان همگی – م رفتند و به چوپانها اعتراض کردند که چرا گله گوسفندان وارد زمین کشاورزی شدند و در حال صحبت و راه رفتن به طرف بالا بودند که از من و پدرم فاصله گرفتند که یک دفعه صدای شلیک تیر به گوشمان رسید. به طرف محل تیراندازی دویدیم که صدای شلیک تیر دومی را شنیدیم وقتی رسیدیم دیدم ایمان – م زخمی روی زمین افتاده و کریم – م و پسرش بالای سر او ایستاده و اله کرم و خداکرم در حال دویدن به طرف منزلشان بودند و ایمان از ناحیه ران پای چپ مجروح شده بود که بوسیله ماشین کریم – م وی را به بیمارستان مسجد سلیمان انتقال دادند و چون هوا تاریک بود دقیقاً ندیدم چه کسی سلاح داشت و فاصله هم داشتیم و بعد از تیراندازی رسیدیم. م(ها) هیچ کدام سلاح نداشتند. احتمالاً اله کرم و خداکرم سلاح داشتند دیگر کسی در آنجا نبود. برگ 18 پرونده آقای رفیع – ش فرزند قلی به عنوان گواه دیگر در آگاهی بیان داشته است: ساعت حدود 4 روز جمعه 25 آذر 1384 من به اتفاق پسرم وحید مشغول شخم زدن زمین کشاورزی کریم – م در محل تکاب لهبری بودیم در آن لحظه مشغول ریختن گازوییل داخل باک تراکتور بودیم که گله گوسفندان اله کرم و خداکرم – چ وارد محل زمین کشاورزی شده که کریم – م به ایشان اعتراض نمود که درگیر شدند رفتند. حدود صد متر بالاتر ولی من با آنها نرفتم که یک دفعه صدای شلیک تیر شنیدم و رفتیم محل تیراندازی به اتفاق پسرم دیدیم ایمان – م از ناحیه ران پای چپ مجروح و خون آلود بر روی زمین افتاده بود. اله کرم و خداکرم با فاصله روی تپه ایستاده بودند و تفنگ که نمیدانم چه بود، در دست اله کرم بود که شخص مجروح با ماشین کریم – م به بیمارستان منتقل شد و غیر از کریم – م و پسرش و ایمان – م کسی دیگر نبود و هیچکدام سلاح نداشتند و از چگونگی مجروحیت دیگر مجروحین طرفین اطلاعی ندارم. برگ 19 پرونده. به شرح برگهای 20 و 21 پرونده والدین متوفی (ایمان – م) به نامهای محمد – م فرزند شریف (پدر) و قزی – گ فرزند هادی (مادر) متوفی، در آگاهی حضور یافته و با طرح شکایت علیه آقایان خداکرم و اله کرم – چ و پدر آنان، تقاضای رسیدگی نمودهاند. در نظریه پزشکی قانونی مسجدسلیمان که جسد متوفی را مورد معاینه قرار داده اجمالاً آمده است: «آثار خونریزی شدید روی زانوی پای چپ مشهود بوده که اطراف آن حلقه سوختگی داشت. محل سوراخ نافذ حدود دو سانتیمتر بالای زانوی چپ در خط وسط و قدام بود. عمق سوراخ نافذ تا خلف ران در زانو ادامه داشت. در خلف زانوی چپ یک عدد پارگی وسیع به ابعاد 8در 2 سانتیمتر باعث خونریزی شدید شده بود. در داخل نسوج آثاری از اجسام خارجی مشاهده نشد. زخمهای پا شبیه زخمهای ایجاد شده بوسیله گلوله جنگی بوده که از جلو ا وارد و از خلف پا خارج شده است. سیر گلوله از جلو به عقب و مختصر از بالا به پایین بوده است که باعث پارگی عروق شریانی ران گردیده و خونریزی شدید ایجاد نموده است و در نهایت علت مرگ متوفی، خونریزی عروق پای چپ و شوک ناشی از آن تعیین و اعلام گردیده است. برگهای 26 و 27 پرونده. معاونت آگاهی پرونده را همراه با مدارک مربوطه به دادسرا عودت داده است. در تاریخ 27 آذر 1384 آقای بازپرس در معیت مأمورین آگاهی و متهمین پرونده در محل وقوع حادثه حضور یافته و به هنگام معاینه از محل و بازسازی صحنه و بررسی چگونگی موضوع احد از متهمین حاضر موسوم به اله کرم چراغی اقرار مینماید که :حقیقت این است که در زمان درگیری یک قبضه اسلحه تک تیر شکاری در دست من بوده است. وقتی درگیری شد آقایان – مها به طرف من آمدند و با سنگ و چوب مرا زدند بعد کمی بالاتر ابتدا دو تیر هوایی شلیک کردم که مرا محاصره کرده و مرحوم ایمان – م نزدیک من شد. در حین درگیری در فاصله خیلی کم شایدکمتر از نیم مت به طوری که نوک لوله اسلحه نزدیک پایش بود و حتی شلوار سفید به تن داشته تا مرا بزند که کاپشن مرا گرفته از تنم خارج شد و فرار کردم در همان زمان که مرحوم نزدیکم بوده یک تیر به طرف وی شلیک کردم که بعد از آن جوان لاغر ا ندام و بلند قدی میخواست مرا بگیرد که فرار کردم اسلحه را که با آن تیراندازی کرده و مرحوم را به قتل رسانیدم داخل کوههای اطراف مخفی نمودم چون حالیه هوا تاریک است و روشنایی نیست حاضرم فردا صبح اسلحه فوق را به مأمورین نشان دهم» (برگهای 40 و 41 پرونده) در تاریخ 28 آذر 1384 مأمورین آگاهی با راهنمایی متهم (اله کرم) یک قبضه اسلحه تک لول به شماره 332366 به همراه ده عدد فشنگ شکاری را که درون چادر مشکی زنانه پیچانده شده، از محل سوراخ کوه در نزدیکیهای محل دیگری کشف مینماید که در دو نقطه آن خون و در داخل آن یک عدد پوکه شلیک شده وجود داشته است. مراتب صورتجلسه و به امضا متهم و مأمورین رسیده است (برگ 42 پرونده) متهم اله کرم – چ مجدداً در آگاهی اقرار کرده است «بله قبول دارم که با اسلحه شکاری یک گلوله به پای ایمان – م زدم که منجر به فوت نامبرده شد قصد کشتن وی را نداشتم وقتی سه نفر به ما حمله ور شدند کرم – م با چوب مرا از ناحیه سر و صورت زخمی کرد فرار کردم و مجدداً مرحوم که اسم وی را نمیدانستم با یک نفر دیگر مرا گرفتند و چون ترسیدم با اسلحه شکاری تک لول با فاصله نزدیک به سمت پای وی شلیک کردم بعد از اینکه به زمین افتاد فرار کردم و اسلحه را در داخل کوه مخفی کردم. از کار خود پشیمان و تقاضای بخشش دارم.» برگ 43 پرونده. در تاریخ 29 آذر 1384 وحید شیخی در بازپرسی اظهار داشته: «ساعت حدود 5/4 صبح بود ما در خواب بودیم که سر و صدا آمد و بعد فکر کردم صدای دو تیر آمد من سریع به طرف محل درگیری رفتم دیدم ایمان – م روی زمین افتاده او را بلند کردیم و آوردیم شهر بیمارستان. من با محل درگیری حدود پانصدمتر فاصله داشتم و درگیری را اصلاً ندیدم و من وقتی رسیدم دیدم دو نفر در حال فرار بودند.» آقای رفیع – ش در بازپرسی اظهار داشته: «من در حال خواب و بیداری بودم که صدای دو تیر شنیدم چون سن من کمی بالاست و چند صدمتر فاصله داشتند و تپه ماهور بود. من دیر رسیدم درگیری تمام شده بود و حتی تیراندازی را هم ندیدم البته وقتی تیراندازش شد پسرم وحید را فرستادم ببیند چه خبر است و ما نه درگیر شدیم و نه مصدوم.» برگهای 51 و 52. بهنام – م در بازپرسی با تکرار مطالب قبلی بیان داشته است: «وقتی پدرم گوسفندان را از زمین بیرون کرد در همین لحظه اله کرم که اسلحه در دست داشت به طرف ما شلیک کرد تیر اول به کسی اصابت نکرد ولی تیر دوم به پای ایمان اصابت نمود و او حدود ده متر با ما فاصله داشت و درویشعلی چ در فاصله دور ایستاده بود و پسرانش را تشویق به درگیری میکرد ولی خداکرم نزدیک ما بود و من مصدوم نشدهام.» برگ 56 پرونده. متهم اله کرم – چ در بازپرسی اظهار داشته: «ما از عشایر دامدار هستیم و پاییز به لهبری میآییم و چند سال است که آقایان (ع) با من اختلاف دارند و میگویند شما الیگودرزی هستید و نباید دامهایتان را اینجا بیاورید. دو شب پیش هم ساعت 2 بامداد من به همراه برادم به نام خداکرم همراه دویست رأس گوسفندمان بودیم. من یک طرف گله بودم و برادرم طرف دیگر گله که یک دفعه حدود شش الی هفت نفر آمدند به طرف ما و چون به برادرم نزدیک بودند به طرف او حمله کردند. من آمدم به طرف آنها ببینم چه شده است و احتمالاً از برادرم دفاع کنم که با سنگ به طرف من حمله کردند و از چند ناحیه بدن مصدومم کردند از جمله یک سنگ به چشمم اصابت کرد و من دیدم این طوری است پا به فرار گذاشتم ولی خداکرم زمین افتاده بود و در حین فرار صدای سه تیر شنیدم و نایستادم ما هیچ اسلحهای نداشتیم و خداکرم تا صبح در بیابان افتاده بود مادرم رفت او را بیدار کرد و من نمیدانم ایمان – م توسط چه کسی به قتل رسیده شاید هم توسط خودشان به قتل رسیده است ولی من در دست آنها اسلحهای ندیدم فقط وقتی که فرار کردم صدای تیر شنیدم» برگ 57 پرونده (ظاهراً این برگ بازجویی قبل از صورتجلسه بازسازی صحنه که متهم اقرار به تیراندازی و مجروح نمودن متوفی دارد بوده ولی در برگهای بعدی پرونده درج گردیده است. عضو ممیز) کریم – م در بازپرسی اظهارات قبلی خود را تکرار کرده است. (برگ 58 پرونده)
در تاریخ 29 تیر 1384 متهم اله کرم – چ در تحقیقات بازپرسی اجمالاً چنین اظهار داشته است: «ساعت 2 بامداد بود من به اتفاق برادرم خداکرم همراه گوسفندان بودیم و آنها را چرا میدادیم پدرم همراه ما نبود چون پدرم پیر است و چشمانش ضعیف است و از طرف ما دو نفر کافی بودیم و نیازی به حضور پدرمان نزد گله نبود و او در چادر در فاصله دور بوده و همراه ما نیامده بود که یک دفعه حدود چهار الی پنج نفر سر ما ریختند برادرم را همان لحظه اول درگیری زدند او افتاد دیگر نمیدانم بیهوش شد یا جان داشت بعد آمدند سراغ خودم مرا هم زدند ولم نمیکردند. من هم یک اسلحه شکاری در دست داشتم ابتدا دو تیرهوایی شلیک کردم باز آنها عقب نرفتند و مرا دوره کرده بودند. من مجبور شدم برای دفاع از خودم یک تیر به طرف آنها شلیک کنم و فاصله من از آنها بسیار نزدیک بود شاید کمتر از نیم متر فاصله من با آنها بود و آنها مرا گرفتند و من نمیتوانستم دور شوم که باز یکی از آنها که جوان بلند قد و شلوار سفید به پا داشت میخواست مرا بزند که کاپشن مرا گرفته بودند من هم کاپشن را از تن در آورده و فرار کردم و سپس رفتم اسلحه را در کوه پنهان کردم و صبح مادرم آمد برادرم را پیدا کرد و آورد و خودم هم امدم کنار جاده تا بیایم پاسگاه و قضیه را به آنها بگویم ولی چون صورتم زخمی و خونی بود کسی مرا سوار نمیکرد که بالاخره با یک ماشین آمدم…» (برگ 61 پرونده) متهم دیگر خداکرم – چ در تحقیقات بازپرسی اظهارات قبلی خود را تکرار نموده است برگ 62 پرونده. وحید – ش نیز در بازپرسی اظهارات قبلی خود را تکرار کرده است (برگ 63 پرونده). در تاریخ 1 دی 1384 والدین متوفی به نام محمد – م و خانم قزی – گ در بازپرسی حضور یافته و اظهار داشتهاند «اینجانبان پدر و مادر مرحوم ایمان – م هستیم از قاتل پسرم شکایت داشته و تقاضای قصاص قاتل را داریم» برگ 64 و 66 پرونده.
در بازپرسی از امین – م فرزند محمد درخصوص حادثه تحقیق شده اجمالاً اظهاراتی مشابه اظهارات دیگر متهمان بیان داشته و افزوده است چون فاصله آنها با من زیاد بود چیزی ندیدم فقط صدای درگیری و شلیک دو الی سه تیر را شنیدم و بعد از چند دقیقه برادرم زخمی شده بود آمدند پایین که خون از پایش میریخت» برگ 65 پرونده.
در شعبه بازپرسی از آقای درویشعلی – چ تحقیق به عمل آمده و نامبرده منکر حضور خود در محل درگیری شده و گفته است آن موقع (در زمان درگیری) در محل چادر بودم که بیش از یک کیلومتر با محل درگیری فاصله داشته و به این اظهاراتش سوگند یاد میکند (برگ 96 پرونده). متهم اله کرم چراغی در آخرین دفاع خود در شعبه بازپرسی اظهار داشته: «من قصدی در قتل عمد مرحوم امین – م نداشتم قبول دارم که اسلحه متعلق به من بوده ولی وقتی که آن چند نفر مرا گرفته بودند یک تیر از اسلحه در رفت و به پای مرحوم امین – م (ظاهراً منظور ایمان – م است) اصابت کرد…» برگ 124 پرونده. النهایه پرونده با صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس پرونده به حضور دادستان مسجد سلیمان ارسال و پس از موافقت وی با قرار بازپرس محترم، با اصدار کیفرخواست شماره 265 – 19 اردیبهشت 1385 علیه متهمین 1- خداکرم 2- اله کرم هر دو ، چ 3- کریم 4- بهنام هر دو م ریال مبنی بر شرکت در نزاع دسته جمعی منجر به مرگ، نسبت به هر چهار متهم مذکور و مباشرت در قتل و نگهداری اسلحه شکاری غیر مجاز، نسبت به متهم ردیف 2 (اله کرم – چ) فقط، با استناد به مواد قانونی مربوطه تقاضای رسیدگی و تعقیق کیفری متهمین را نموده است. پرونده حسب الارجاع در شعبه 17 دادگاه کیفری استان تحت رسیدگی قرار گرفته و در نهایت به تاریخ 5 بهمن 1385 دادگاه در وقت مقرر با حضور نماینده دادستان و شکات و اولیا دم و متهمین پرونده جلسه رسیدگی را تشکیل داده و پس از استماع اظهارات نماینده دادستان و شکایت اولیا دم مقتول و مدافعات متهمین و وکلای مدافع آنان و اخذ آخرین دفاع از متهم به قتل مرحوم ایمان – م (اله کرم – چ) ختم رسیدگی را اعلام و با کثریت آرا (چهارنفر از هیئت قضایی دادگاه) مبادرت به اصدار دادنامه شماره 85/351- 14 بهمن 1385 نموده و طی آن با استدلالی که در متن دادنامه آورده، اله کرم – چ را به جرم قتل عمدی ایمان – م، با استناد به مواد 205 و بند ب ماده 206 و 232 و 233 قانون مجازات اسلامی به مجازات قصاص نفس محکوم کرده و درخصوص متهمین دیگر قرار عدم صلاحیت به شایستگی و اعتبار دادگاه عمومی جزایی مسجد سلیمان صادر و اعلام نموده است. دادنامه صادر شده به طرفین ابلاغ و توسط وکیل مدافع محکوم علیه (اله کرم – چ) در فرجه قانونی مورد اعتراض واقع گردیده و از رأی صادر شده تجدیدنظر خواهی نموده است. پرونده برای رسیدگی به اعتراض معترض به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبه 32 ارجاع گردیده و شعبه به شرح زیر رأی صادر نموده است:
رأی شعبه 32 دیوان عالی کشور:
درخصوص درخواست تجدیدنظر نسبت به دادنامه شماره 85/351- 14 بهمن 1385 صادر شده از شعبه 17 دادگاه کیفری استان خوزستان که به موجب آن آقای اله کرم – چ فرزند درویشعلی به جرم قتل عمدی مرحوم ایمان – م فرزند محمد، به قصاص نفس محکوم شده و از سوی وکیل مدافع محکوم علیه موصوف، رأی صادر شده مورد اعتراض و تجدیدنظر خواهی قرار گرفته است. با عنایت به محتویات پرونده و گزارشهای مأمورین و شکایت شکات و اولیا دم مقتول و گواهی پزشکی قانونی و مدافعات متهم و وکیل مدافع وی، اگر چه در نظریه پزشکی قانونی به شرک برگ 27 پرونده علت مرگ متوفی خونریزی عروق پای چپ و شوک ناشی از آن تعیین و اعلام گردیده است. لیکن نظر بر این که با امعان نظر در اظهارات طرفین درگیر و مدافعات متهم و شلیک هوایی تیرهای اول و دوم توسط متهم و اصابت تیر سوم وی به پای چپ متوفی و دیگر قرائن و امارات موجود، قصد قتل با اتکا به دلیل کافی از ناحیه متهم محرز و ثابت نبوده و مآلاً منتفی میباشد و علت مرگ خونریزی ناشی از جرم وارده به ران چپ است که نوعاً کشنده نیست و بر این اساس قتل متوفی از نوع شبه عمد محسوب میگردد و صدور حکم به قصاص نفس قاتل با استناد به بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی که در موارد قتل عمدی قابلیت اجرا دارد منطبق با موازین و مقررات شرعی و قانونی نمیباشد. لذا با قبول اعتراض معترض به استناد بند 4 شق «ب» ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، رأی معترض عنه نقض و پرونده به دادگاه همعرض ارجاع میگردد.»
پس از نقض و اعاده پرونده به شعبه 16 دادگاه کیفری استان خوزستان ارجاع که شعبه یاد شده با تعیین وقت رسیدگی که در صفحه 284 پرونده مضبوط میباشد با لحاظ سابقه اظهارنظر ماهوی قرار امتناع از رسیدگی صادر و معاونت محترم قضایی نیز به شرح اقدامات مندرج در صفحه 293 پرونده با قید اینکه دادستان شعب 16 و 17 کیفری استان دارای سابقه اظهارنظر میباشند پرونده را به شعبه 21 دادگاه کیفری استان ارجاع داده است.
شعبه مرجوع الیه وقت رسیدگی تعیین و دادگاه در رأس موعد مقرر با حضور تمامی اعضا و هیئت قضایی (رئیس و مستشاران) و اولیا دم مقتول (پدر و مادر) و وکیل مدافع ایشان آقای سید محمد صادق آ و نیز متهم و وکلای مدافعش آقایان غلامعباس د و نوروز ه و با شرکت نماینده محترم دادستان تشکیل جلسه داده ابتدا اولیای دم مقتول از متهم اله کرم – چ شکایت نموده و تقاضای قصاص نامبرده را از محضر دادگاه نمودهاند و سپس وکیل نامبردگان نیز مطالبی عنوان داشته است. در ادامه دادگاه اتهام آقای اله کرم – چ به عنوان ارتکاب قتل عمدی مرحوم ایمان – م بوسیله اسلحه شکاری (گرم) اقامه و تفهیم نموده که مهم در مقام دفاع اظهار داشته … ما گوسفندان برای چرا برده بودیم چون آغلی برای گوسفندان نداریم شبانه روز در حال حرکت و چرا هستند و در آن محل اطلاعی از کشت و زراعت نداشتیم… هیچگونه بذرپاشی نبود و در آن شب با ما درگیر شدند و آنها 5 نفر بودند و ما دو نفر بودیم و به ما حمله کردند و در جایی که ماشین خود را پارک کرده بودند به ما حمله کردند و برادرم را که زدند من دو تیر هوایی شلیک کردم و دست چپم و چشمم و پیشانیام را زدند و هیچگونه قصد زدن و کشتن کسی را نداشتم و قصدم دفاع از خود بوده است و وقتی که مرا محاصره کردند و بین پنج نفر که بودم تیر به ناگهان از تفنگ من در رفت و … اظهارات خود را در آگاهی و دادسرا قبول ندارم و فقط اظهاراتم در آخرین دفاع قبول دارم و مرا گرفته بودند نمیدانم تیر از دست من یا از دست آنها در رفت و سایر دفاعیاتم به عهده وکلای من خواهد بود. در ادامه آقای غلامعباس د از متهم دفاع نموده و مطالب مفصلی درباره اقدام موکلش و اینکه قتل و نحوه ارتکاب آن به صورت عمدی نبوده بیان داشته و وکیل مدافع دیگر متهم نیز دفاعیاتش همان اظهارات آقای غلامعباس دینیاری وکیل دیگر متهم قید کرده است. متهم در آخرین دفاعیاتش نیز اظهار نموده من قصد کشتن کسی را نداشتم و چیزی را که وکیلم گفته است قبول دارم و قتل عمد را قبول ندارم.
دادگاه دستور استعلام از پزشکی قانون مبنی بر اینکه آیا محل اصابت گلوله در محل خلف زانوی چپ به طوری که در مشخصات گواهی پزشک تاریخ 26 آذر 1384 اعلام شده است نوعاً میتواند علت مرگ باشد یا خیر؟ صادر نموده که پزشکی قانونی به شرح صفحه 331 پرونده طی شماره 2566- ف- 7- 8 دی 1387 چنین پاسخ داده است: … با توجه به بررسی مدارک بالینی و شرح معاینه جسد به شرح زیر اظهارنظر میگردد هر چند که اصابت پرتابه فلزی به ناحیه خلف زانوی چپ که منجر به آسیب شریان اصلی پای چپ و خونریزی شدید و ایجاد دخالت شوک و سرانجام فوت متوفی گردیده بود و لیکن نوع جراحت ایجاد شده نوعاً کشنده نبوده است و در صورت درمان به موفع و کافی امکان زنده ماندن متوفی وجود داشته است. دادگاه ختم رسیدگی اعلام و چهار نفر از مستشاران متهم دادگاه کیفری استان و طی دادنامه شماره 00076121300006- 19/11/1387 وکیل محترم متهم مبنی بر عمدی نبودن قتل با توجه به اقرار متهم و نظریه کارشناس اسلحه و مهمات که فاصله شلیک را نیم الی دو متر ذکر کرده است و این تشکیل را از بین میبرد و از طرفی وجود اختلاف عمیق ملکی فیمابین طرفین که البته موارد مشابه فراوانی میتوان جست وجو کرد که منجر به چنین حوادثی گردیده است. خود انگیزه بسیار قوی در وقوع قتل میباشد و نوع اسلحه به کار برده شده نیز نوعاً کشده است و تنها موردی که موجب تشکیل وکیل و محور استدلال ایشان بوده است محل اصابت گلوله یعنی پای مقتول که با توجه به گواهی پزشکی قانونی و کارشناس اسلحه و مهمات که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شده و شکاف ده سانتیمتری ایجاد کرده است و عروق و نسوج و حتی استخوان پای وی را از بین بده است که همگی دلالت بر شدت جراحت و تخریب پای مقتول بوده و گواهی پزشکی قانونی نیز مبین این است که فوت در اثر شدت جراحت بوده است و با اضافه کردن بعد مسافت محل وقوع حادثه و کوهستانی بودن منطقه و برخوردار نبودن منطقه از امکانات دسترسی سریع به پزشک و وسیله نقلیه که با تصور این موضوع تصدیق مینماییم که در چنین شرایطی اصابت گلوله در پای مقتول نوعاً کشنده است بنابراین موضوع دقیقاً منطبق با ماده 205و 206 قانون مجازات اسلامی است علیهذا بزهکاری متهم اله کرم – چ در ارتکاب قتل عمدی مرحوم ایمان – م محرز است و با توجه به اینکه اولیا دم درخواست قصاص کردهاند به استناد ماده 205 و بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی حکم به قصاص نفس متهم صادر میگردد و رئیس شعبه به عنوان اقلیت نیز با توجه به اقرار متهم در صفحات 40 و 43 و گواهی پزشکی قانونی و نظریه اداره کل پزشکی قانونی استان خوزستان و نظریه دیوان عالی کشور و فاعده درء قتل را غیر عمده دانسته و آن را در صلاحیت دادگاه عمومی تشخیص داده است.
رأی صادر شده مورد تجدیدنظرخواهی آقای غلامعباس دینیاری وکیل محترم محکوم علیه قرار گرفته که پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و ذیل شماره 1219/88/110- 26 فروردین 1388 ثبت و جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. هیئت شعبه به تاریخ بالا تشکیل جلسه داده و پس از قرائت گزارش آقای محمد کرمی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی جناب آقای رحمتاله احمدی دادیار محترم دیوان عالی کشور مبنی بر اتخاذ تصمیم شایسته و قانونی مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رأی شعبه بیستم دیوان عالی کشور:
متهم قصد قتل نداشته و موضع اصابت تیر نیز از مواضع حساس بدن نبوده تا اینکه جرح وارده موجب قتل مقتول گردد و همانگونه که پزشکی قانونی نیز در نظریه شماره 2566 /ف/7- 8 دی 1387 اعلام کرده نوع جراحت ایجاد شده نوعاً کشنده نبوده است لذا با تأیید رأی شماره 6/32 – 31 فروردین 1387 شعبه 32 سابق چون شعبه 21 کیفری استان خوزستان مانند شعبه 17 کیفری استان خوزستان رأی صادر کرده و اصرار نموده است رأی اصراری تشخیص مقرر است دفتر پرونده به حوزه ریاست محترم دیوان عالی کشور ارسال تا در هیئت عمومی اصراری شعب کیفری مطرح نمایند.
شعبه بیستم دیوان عالی کشور.
شماره دادنامه: 302/20
موضوع رسیدگی: تجدید نظرخواهی نسبت به دادنامه شماره .. صادره از شعبه 21 دادگاه کیفری استان خوزستان
مرجع رسیدگی: شعبه بیستم دیوان عالی کشور
هیئت شعبه:
اشاره:جلسه اصراری کیفری هیات عمومی دیوان عالی کشوربا حضور ریاست محترم دیوان عالی کشور ایت الله گرکانی،دادستان کل کشور و قضات محترم شعب کیفری دیوان عالی کشوردر مورخه 31فروردین 89 13در خصوص رسیدگی به موضوع قتل در نزاع دسته جمعی (شهرستان مسجد سلیمان)برگزار شد.ابتدا گزارش پرونده قرائت گردید و سپس قضات محترم به طرح دیدگاههای خود پرداختند.نهایتا با نقض رای دادگاههای تجدیدنظر استان خوزستان که موضوع را قتل عمد تشخیص داده بودند،با نقض حکم قصاص به استناد بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی این پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه دیگر دادگاه کیفری استان خوزستان ارجاع شد. در بخش اول به خلاصه جریان پرونده و نظرات دادگاههای بدوی وتجدیدنظرو رای شعب سی ودوم و بیستم دیوان عالی کشورو در بخش دوم به نظرات قضات دیوان و رای هیات عمومی خواهیم پرداخت.
خلاصه جریان پرونده:
برحسب محتویات پرونده، به موجب کیفرخواست شماره 265- 19 اردیبهشت 1385 صادر شده از دادسرای عمومی و انقلاب مسجد سلیمان، آقایان: 1- کیامرث (خداکرم) 2- اله کرم شهرت هر دو چ ، فرزندان درویشعلی 3- کریم – م فرزند شریف 4- بهنام – م فرزند کریم هر چهار نفر به اتهام شرکت در نزاع د سته جمعی منجر به مرگ مرحوم ایمان م، و متهم ردیف دوم (اله کرم – چ) مضافاً بر اتهام مذکور به اتهام مباشرت در قتل ایمان – م، تحت تعقیب قرار گرفتهاند و در نهایت در شعبه 17 دادگاه کیفری استان خوزستان محاکمه شده و به موجب رأی شماره 85/351-14 بهمن 1385 متهم اله کرم – چ به جرم قتل عمدی، به مجازات قصاص نفس محکوم گردیده و رأی مذکور از سوی وکیل مدافع محکوم علیه مورد اعتراض و تجدیدنظر خواهی قرار گرفته است. اجمالاً اینکه حسب گزارش مورخ 25 آذر 1384 نیروی انتظامی یک مورد درگیری منجر به تیراندازی در محل روستای تک آب لهبری رخ میدهد که یکی از نزاع کنندگان به نام ایمان – م بر اثر تیرخوردگی و مصدومیت شدید، به بیمارستان مسجد سلیمان اعزام ولی اقدامات پزشکی ثمربخش نگشته و مصدوم فوت مینماید. مأمورین پاسگاه انتظامی گیگر به محل حادثه اعزام و بررسی لازم به عمل میآورند و در محل دیگری که در نزدیکی قبرستان روستا و در زمینهای کشاورزی بوده مقدار زیادی خون مشاهده میکنند که در محل درگیری و همچنین در مسیر محل درگیری تا جاده خاکی، به زمین ریخته شده است. برابر اظهارات حاضرین در محل درگیری بین آقایان 1-خداکرم 2- اله کرم 3- دریوشعلی شهرت همگی – چ 4- کریم – م 5- بهنام – م 6- ایمان – م رخ داده که به علت اختلاف ملکی در بین طرفین، حدود ساعت پنج بامداد یوم جاری طرفین در زمین کشاورزی با همدیگر درگیر میشوند. احد از افراد یکی از دو طرف درگیر به نام کریم م، اظهار میدارد یکی از افراد درگیر به نام ایمان – م که به علت تیرخوردگی با سلاح گرم، از ناحیه پا مصدوم گردیده و در حال حاضر در بیمارستان 22 بهمن مسجد سلیمان تحت معالجه میباشد. مأمورین، محل درگیری و ریزش خون را بررسی مینمایند پوکه یا فشنگی مشاهده نمیکنند و دو عدد ساعت مچی از محل درگیری پیدا میکنند و دو نفر از متنازعین را به نامهای کریم و بهنام – که در محل درگیری حضور داشتهاند جهت سیر مراحل قانونی به پاسگاه دلالت مینمایند و با هماهنگی تلفنی با مرجع قضایی جهت شناسایی و دستگیری سایر متهمین و کشف سلاح به کار گرفته شده در درگیری، به منزل عشایری آقایان – چ که متهم به تیراندازی بودهاند مراجعه و بازرسی به عمل میآورند اسلحه و چیز مشکوک دیگری که آلت جرم باشد کشف نمیگردد و متهمین را به علت عدم حضور آنان در منزل، تحقیق به عمل میآورند نامبرده اظهار میدارد: «بنده به همراه پسرم به نام بهنام و برادر زادهام به نام ایمان شهرتین – م ، مشغول کشت زمین خود در روستای تکاب لهبری بودیم که حدود ساعت پنج بامداد اشخاصی به نامهای خداکرم و اله کرم شهرتین – چ و فرزندان درویشعلی، گوسفندان خود را به داخل زمین در حال کشت آورده که بنده معترض شده و تقاضای خروج گوسفندان از زمین را نمودم که ناگهان نامبردگان با ما درگیر شده و ما را مورد کتک کاری قرار دادند و بعد اقدام به تیراندازی نموده و حدود سه تیر شلیک گردید که شلیک تیرها به صورت اتوماتیک بود و منجر به مجروحیت برادرزادهام گردید و از لحاظ اسمی نمیدانم که تیراندازی توسط چه کسی صورت گرفت ولی اگر قیافه او را ببینم میشناسم و با توجه به تاریکی هوا، نوع اسلحه قابل شناسایی نبود و درویشعلی فقط اقدام به تحریک پسرهایش مینمود و دو نفر به نامهای آقایان رفیع – ش و فرزندش به نام وحید – ش که راننده تراکتور بودند شاهد قضیه میباشند و بنده از نواحی سر، دست چپ، پای چپ و کمر، مصدوم میباشم. برگ 3 پرونده، از متهم دیگر به نام بهنام – م راجع به اتهام مذکور تحقیق گردیده و نامبرده اظهار داشته است: «بنده به همراه پدرم و پسر عمویم جهت کشت زمین به روستای تکاب لهبری رفته بودیم که حدود ساعت 5 بامداد در حین کشت بودیم و … (دقیقاً عین اظهارات پدرش را تکرار کرده است) و در آخر افزوده است پسر عمویم امین –م نیز شاهد بودند و بنده نیز از ناحیه دست راست و پیشانی مصدوم گردیدم.» (برگ 5 پرونده) و در همین لحظات که پرونده در حال پیگیری بوده یکی از متهمین به نام اله کرم – چ به پاسگاه مراجعه و خود را معرفی مینماید و نامبرده توسط مأمورین در خصوص موضوع مورد تحقیق قرار میگیرد و در اظهاراتش بیان میکند: «بنده اله کرم – چ به همراه برادرم خدا کرم – چ، پیش گوسفندان بودیم که حدود ساعت 2 بامداد مورخ 25 آذر 1384 تعداد حدود هفت نفر، به صورت ناگهانی به ما حمله ور شده و ما را مورد تکک کاری قرار دادند که از بین آنها فقط کریم – م را شناختم. آنها ابتدا برادرم را مورد کتک کاری قرار دادند وقتی بنده به سوی برادرم میرفتم، شخص کریم – م با سنگ به چشمم زد که موجب وارد آمدم صدمه به چشمم گردید. درخصوص تیراندازی و اینکه چه کسی با چه سلاحی تیراندازی کرده بیاطلاع هستم. بعد از اینکه بنده را مورد کتک کاری قرار دادند جهت نجات جان خود فرار کردم و در حین فرار صدای تیراندازی شنیدم که سه تیر شلیک شد ولی نمیدانم چه کسی و با چه سلاحی اقدام به تیراندازی کرد و از نواحی سر، چشم چپ، صورت و دست چپ مجروح شدم و شاهد هم ندارم» برگ 6 پرونده، سپس متهم دیگر پرونده به نام خداکرم – چ که توسط مأمورین شناسایی و به پاسگاه هدایت شده بود مورد تحقیق درخصوص موضوع، واقع گردیده و نامبرده اظهار داشته است: «بنده به همراه برادرم اله کرم پیش گوسفندانمان بودیم که حدود ساعت 2 بامداد حدوداً شش نفر به طور ناگهانی به ما حمله ور شدند که شخص کریم – م را از بین آنها شناختم و کریم – م با چوب به سر بنده زد و من افتادم و بیهوش شدم و هیچگونه اطلاعی از تیراندازی و یا اینکه توسط چه کسی صورت گرفته ندارم ولی ما هیچ سلاحی نداشتهایم و اگر بوده مال خودشان بوده است و از نواحی سر، صورت و کمر مصدوم شدهام و شاهدی ندارم.» برگ 10 پرونده. کریم – م پس از رویت آقایان خداکرم و اله کرم در حضور مأمورین پاسگاه که صورتجلسه گردیده است، آقای اله کرم – چ را به عنوان تیرانداز و ضارب متوفی ایمان – م معرفی مینماید مراتب همراه با نتیجه اقدامات انجام شده طی گزارش مورخ 26 آذر 1384 به دادستان عمومی و انقلاب مسجد سلیمان توسط پایگاه اعلام و متهمین معرفی میشوند. حسب الارجاع در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مسجد سلیمان مطرح رسیدگی قرار میگیرد. بازپرس با صدور دستورات قضایی پرونده را جهت تکمیل تحقیقات به آگاهی ارجاع مینماید. متهم اله کرم – چ در آگاهی مورد تحقیق درخصوص موضوع قرار گرفته و با تکرار اظهارات قبلی خود، منکر داشتن اسلحه و تیراندازی شده است (برگ 14 پرونده) سپس از متهم دیگر خداکم – چ توسط مأمورین آگاهی تحقیق به عمل آمده است. او نیز با تکرار مطالب و اظهارات قبلی خود با عنوان نمودن اینکه در اثر ضربه کریم – م با چوب بر سر وی، بیهوش افتاده و دیگر از هیچ چیز اعم از تیراندازی و غیره خبر نداشته و بیاطلاع میباشد، به بیان چگونگی درگیری خاتمه داده است (برگ 15 پرونده) متهم بهنام – م در تحقیقات اداره آگاهی اظهار داشته: «من و پدرم و پسر عمویم ایمان (متوفی) گندم میبردیم و به پدرم میدادیم و ایشان به زمین میریخت. ساعت حدود 5 صبح بود که گوسفندان درویشعلی – چ آمد داخل محصول که در حال کشت بودیم. پدرم به آنها اعتراض کرد و یک دفعه به طرف پدرم تیر شلیک کردند که پدرم هم به طرف آنها سنگ پرانی کرده است. ایمان تیر خورد و از ناحیه پا مصدوم گردید من ایستادم نزد ایمان و رفیع – ش مقداری با ما فاصله داشته است و خواب بود ولی پسرش به نام وحید – ش راننده تراکتور بوده است. صدای شلیک را شنیدند ولی (ناخوانا) را ندیده است. برادر ایمان هم همانجا بود ولی خواب بود و اله کرم شلیک کرده است من اسلحه او را ندیدم چون حدود پنجاه متر فاصله بوده لکن تاریک بوده است خداکرم با پدرم درگیر بود اله کرم آزاد بود روی این قضیه میگویم اله کرم بوده است. دو نفر دیگر هم بودند ولی بعد از تیرخوردن ایمان – م آمدند که من آنها را نمیشناختم کسی اسلحه را ندیده است و ما با چ از قبل اختلاف داشتیم ولی قضیه حل و فصل گردیده است و چون من نزد ایمان – م بودم نمیدانم اله کرم و خداکرم را چه کسی زخمی کرد و من خودم آثار ضرب و جرح ندارم دستم زخمی شده آن هم خودم افتادهام و کسی من را نزده است. برگ 16 پرونده. متهم دیگر پرونده کریم – م در تحقیقات آگاهی همان اظهارات قبلی را تکرار کرده و افزوده است در آن درگیری تنها در دست اله کرم یک قبضه اسلحه بود و کسی دیگر اسلحه نداشت و از فاصله 10 یا 15 متری تیراندازی و ایمان مجروح شد. (برگ 17 پرونده) وحید – ش فرزند رفیع به عنوان گواه در آگاهی اظهار داشته: «حدود ساعت 4 صبح جمعه 25 آذر 1384 من به اتفاق پدرم با تراکتور در محل تکاب لهبری مشغول شخم زدن بودم در آن لحظه مشغول ریختن گازوییل به تراکتور بودم که گله گوسفندان اله کرم و خداکرم – چ وارد زمین کشاورزی شدند که کریم و بهنام و ایمان همگی – م رفتند و به چوپانها اعتراض کردند که چرا گله گوسفندان وارد زمین کشاورزی شدند و در حال صحبت و راه رفتن به طرف بالا بودند که از من و پدرم فاصله گرفتند که یک دفعه صدای شلیک تیر به گوشمان رسید. به طرف محل تیراندازی دویدیم که صدای شلیک تیر دومی را شنیدیم وقتی رسیدیم دیدم ایمان – م زخمی روی زمین افتاده و کریم – م و پسرش بالای سر او ایستاده و اله کرم و خداکرم در حال دویدن به طرف منزلشان بودند و ایمان از ناحیه ران پای چپ مجروح شده بود که بوسیله ماشین کریم – م وی را به بیمارستان مسجد سلیمان انتقال دادند و چون هوا تاریک بود دقیقاً ندیدم چه کسی سلاح داشت و فاصله هم داشتیم و بعد از تیراندازی رسیدیم. م(ها) هیچ کدام سلاح نداشتند. احتمالاً اله کرم و خداکرم سلاح داشتند دیگر کسی در آنجا نبود. برگ 18 پرونده آقای رفیع – ش فرزند قلی به عنوان گواه دیگر در آگاهی بیان داشته است: ساعت حدود 4 روز جمعه 25 آذر 1384 من به اتفاق پسرم وحید مشغول شخم زدن زمین کشاورزی کریم – م در محل تکاب لهبری بودیم در آن لحظه مشغول ریختن گازوییل داخل باک تراکتور بودیم که گله گوسفندان اله کرم و خداکرم – چ وارد محل زمین کشاورزی شده که کریم – م به ایشان اعتراض نمود که درگیر شدند رفتند. حدود صد متر بالاتر ولی من با آنها نرفتم که یک دفعه صدای شلیک تیر شنیدم و رفتیم محل تیراندازی به اتفاق پسرم دیدیم ایمان – م از ناحیه ران پای چپ مجروح و خون آلود بر روی زمین افتاده بود. اله کرم و خداکرم با فاصله روی تپه ایستاده بودند و تفنگ که نمیدانم چه بود، در دست اله کرم بود که شخص مجروح با ماشین کریم – م به بیمارستان منتقل شد و غیر از کریم – م و پسرش و ایمان – م کسی دیگر نبود و هیچکدام سلاح نداشتند و از چگونگی مجروحیت دیگر مجروحین طرفین اطلاعی ندارم. برگ 19 پرونده. به شرح برگهای 20 و 21 پرونده والدین متوفی (ایمان – م) به نامهای محمد – م فرزند شریف (پدر) و قزی – گ فرزند هادی (مادر) متوفی، در آگاهی حضور یافته و با طرح شکایت علیه آقایان خداکرم و اله کرم – چ و پدر آنان، تقاضای رسیدگی نمودهاند. در نظریه پزشکی قانونی مسجدسلیمان که جسد متوفی را مورد معاینه قرار داده اجمالاً آمده است: «آثار خونریزی شدید روی زانوی پای چپ مشهود بوده که اطراف آن حلقه سوختگی داشت. محل سوراخ نافذ حدود دو سانتیمتر بالای زانوی چپ در خط وسط و قدام بود. عمق سوراخ نافذ تا خلف ران در زانو ادامه داشت. در خلف زانوی چپ یک عدد پارگی وسیع به ابعاد 8در 2 سانتیمتر باعث خونریزی شدید شده بود. در داخل نسوج آثاری از اجسام خارجی مشاهده نشد. زخمهای پا شبیه زخمهای ایجاد شده بوسیله گلوله جنگی بوده که از جلو ا وارد و از خلف پا خارج شده است. سیر گلوله از جلو به عقب و مختصر از بالا به پایین بوده است که باعث پارگی عروق شریانی ران گردیده و خونریزی شدید ایجاد نموده است و در نهایت علت مرگ متوفی، خونریزی عروق پای چپ و شوک ناشی از آن تعیین و اعلام گردیده است. برگهای 26 و 27 پرونده. معاونت آگاهی پرونده را همراه با مدارک مربوطه به دادسرا عودت داده است. در تاریخ 27 آذر 1384 آقای بازپرس در معیت مأمورین آگاهی و متهمین پرونده در محل وقوع حادثه حضور یافته و به هنگام معاینه از محل و بازسازی صحنه و بررسی چگونگی موضوع احد از متهمین حاضر موسوم به اله کرم چراغی اقرار مینماید که :حقیقت این است که در زمان درگیری یک قبضه اسلحه تک تیر شکاری در دست من بوده است. وقتی درگیری شد آقایان – مها به طرف من آمدند و با سنگ و چوب مرا زدند بعد کمی بالاتر ابتدا دو تیر هوایی شلیک کردم که مرا محاصره کرده و مرحوم ایمان – م نزدیک من شد. در حین درگیری در فاصله خیلی کم شایدکمتر از نیم مت به طوری که نوک لوله اسلحه نزدیک پایش بود و حتی شلوار سفید به تن داشته تا مرا بزند که کاپشن مرا گرفته از تنم خارج شد و فرار کردم در همان زمان که مرحوم نزدیکم بوده یک تیر به طرف وی شلیک کردم که بعد از آن جوان لاغر ا ندام و بلند قدی میخواست مرا بگیرد که فرار کردم اسلحه را که با آن تیراندازی کرده و مرحوم را به قتل رسانیدم داخل کوههای اطراف مخفی نمودم چون حالیه هوا تاریک است و روشنایی نیست حاضرم فردا صبح اسلحه فوق را به مأمورین نشان دهم» (برگهای 40 و 41 پرونده) در تاریخ 28 آذر 1384 مأمورین آگاهی با راهنمایی متهم (اله کرم) یک قبضه اسلحه تک لول به شماره 332366 به همراه ده عدد فشنگ شکاری را که درون چادر مشکی زنانه پیچانده شده، از محل سوراخ کوه در نزدیکیهای محل دیگری کشف مینماید که در دو نقطه آن خون و در داخل آن یک عدد پوکه شلیک شده وجود داشته است. مراتب صورتجلسه و به امضا متهم و مأمورین رسیده است (برگ 42 پرونده) متهم اله کرم – چ مجدداً در آگاهی اقرار کرده است «بله قبول دارم که با اسلحه شکاری یک گلوله به پای ایمان – م زدم که منجر به فوت نامبرده شد قصد کشتن وی را نداشتم وقتی سه نفر به ما حمله ور شدند کرم – م با چوب مرا از ناحیه سر و صورت زخمی کرد فرار کردم و مجدداً مرحوم که اسم وی را نمیدانستم با یک نفر دیگر مرا گرفتند و چون ترسیدم با اسلحه شکاری تک لول با فاصله نزدیک به سمت پای وی شلیک کردم بعد از اینکه به زمین افتاد فرار کردم و اسلحه را در داخل کوه مخفی کردم. از کار خود پشیمان و تقاضای بخشش دارم.» برگ 43 پرونده. در تاریخ 29 آذر 1384 وحید شیخی در بازپرسی اظهار داشته: «ساعت حدود 5/4 صبح بود ما در خواب بودیم که سر و صدا آمد و بعد فکر کردم صدای دو تیر آمد من سریع به طرف محل درگیری رفتم دیدم ایمان – م روی زمین افتاده او را بلند کردیم و آوردیم شهر بیمارستان. من با محل درگیری حدود پانصدمتر فاصله داشتم و درگیری را اصلاً ندیدم و من وقتی رسیدم دیدم دو نفر در حال فرار بودند.» آقای رفیع – ش در بازپرسی اظهار داشته: «من در حال خواب و بیداری بودم که صدای دو تیر شنیدم چون سن من کمی بالاست و چند صدمتر فاصله داشتند و تپه ماهور بود. من دیر رسیدم درگیری تمام شده بود و حتی تیراندازی را هم ندیدم البته وقتی تیراندازش شد پسرم وحید را فرستادم ببیند چه خبر است و ما نه درگیر شدیم و نه مصدوم.» برگهای 51 و 52. بهنام – م در بازپرسی با تکرار مطالب قبلی بیان داشته است: «وقتی پدرم گوسفندان را از زمین بیرون کرد در همین لحظه اله کرم که اسلحه در دست داشت به طرف ما شلیک کرد تیر اول به کسی اصابت نکرد ولی تیر دوم به پای ایمان اصابت نمود و او حدود ده متر با ما فاصله داشت و درویشعلی چ در فاصله دور ایستاده بود و پسرانش را تشویق به درگیری میکرد ولی خداکرم نزدیک ما بود و من مصدوم نشدهام.» برگ 56 پرونده. متهم اله کرم – چ در بازپرسی اظهار داشته: «ما از عشایر دامدار هستیم و پاییز به لهبری میآییم و چند سال است که آقایان (ع) با من اختلاف دارند و میگویند شما الیگودرزی هستید و نباید دامهایتان را اینجا بیاورید. دو شب پیش هم ساعت 2 بامداد من به همراه برادم به نام خداکرم همراه دویست رأس گوسفندمان بودیم. من یک طرف گله بودم و برادرم طرف دیگر گله که یک دفعه حدود شش الی هفت نفر آمدند به طرف ما و چون به برادرم نزدیک بودند به طرف او حمله کردند. من آمدم به طرف آنها ببینم چه شده است و احتمالاً از برادرم دفاع کنم که با سنگ به طرف من حمله کردند و از چند ناحیه بدن مصدومم کردند از جمله یک سنگ به چشمم اصابت کرد و من دیدم این طوری است پا به فرار گذاشتم ولی خداکرم زمین افتاده بود و در حین فرار صدای سه تیر شنیدم و نایستادم ما هیچ اسلحهای نداشتیم و خداکرم تا صبح در بیابان افتاده بود مادرم رفت او را بیدار کرد و من نمیدانم ایمان – م توسط چه کسی به قتل رسیده شاید هم توسط خودشان به قتل رسیده است ولی من در دست آنها اسلحهای ندیدم فقط وقتی که فرار کردم صدای تیر شنیدم» برگ 57 پرونده (ظاهراً این برگ بازجویی قبل از صورتجلسه بازسازی صحنه که متهم اقرار به تیراندازی و مجروح نمودن متوفی دارد بوده ولی در برگهای بعدی پرونده درج گردیده است. عضو ممیز) کریم – م در بازپرسی اظهارات قبلی خود را تکرار کرده است. (برگ 58 پرونده)
در تاریخ 29 تیر 1384 متهم اله کرم – چ در تحقیقات بازپرسی اجمالاً چنین اظهار داشته است: «ساعت 2 بامداد بود من به اتفاق برادرم خداکرم همراه گوسفندان بودیم و آنها را چرا میدادیم پدرم همراه ما نبود چون پدرم پیر است و چشمانش ضعیف است و از طرف ما دو نفر کافی بودیم و نیازی به حضور پدرمان نزد گله نبود و او در چادر در فاصله دور بوده و همراه ما نیامده بود که یک دفعه حدود چهار الی پنج نفر سر ما ریختند برادرم را همان لحظه اول درگیری زدند او افتاد دیگر نمیدانم بیهوش شد یا جان داشت بعد آمدند سراغ خودم مرا هم زدند ولم نمیکردند. من هم یک اسلحه شکاری در دست داشتم ابتدا دو تیرهوایی شلیک کردم باز آنها عقب نرفتند و مرا دوره کرده بودند. من مجبور شدم برای دفاع از خودم یک تیر به طرف آنها شلیک کنم و فاصله من از آنها بسیار نزدیک بود شاید کمتر از نیم متر فاصله من با آنها بود و آنها مرا گرفتند و من نمیتوانستم دور شوم که باز یکی از آنها که جوان بلند قد و شلوار سفید به پا داشت میخواست مرا بزند که کاپشن مرا گرفته بودند من هم کاپشن را از تن در آورده و فرار کردم و سپس رفتم اسلحه را در کوه پنهان کردم و صبح مادرم آمد برادرم را پیدا کرد و آورد و خودم هم امدم کنار جاده تا بیایم پاسگاه و قضیه را به آنها بگویم ولی چون صورتم زخمی و خونی بود کسی مرا سوار نمیکرد که بالاخره با یک ماشین آمدم…» (برگ 61 پرونده) متهم دیگر خداکرم – چ در تحقیقات بازپرسی اظهارات قبلی خود را تکرار نموده است برگ 62 پرونده. وحید – ش نیز در بازپرسی اظهارات قبلی خود را تکرار کرده است (برگ 63 پرونده). در تاریخ 1 دی 1384 والدین متوفی به نام محمد – م و خانم قزی – گ در بازپرسی حضور یافته و اظهار داشتهاند «اینجانبان پدر و مادر مرحوم ایمان – م هستیم از قاتل پسرم شکایت داشته و تقاضای قصاص قاتل را داریم» برگ 64 و 66 پرونده.
در بازپرسی از امین – م فرزند محمد درخصوص حادثه تحقیق شده اجمالاً اظهاراتی مشابه اظهارات دیگر متهمان بیان داشته و افزوده است چون فاصله آنها با من زیاد بود چیزی ندیدم فقط صدای درگیری و شلیک دو الی سه تیر را شنیدم و بعد از چند دقیقه برادرم زخمی شده بود آمدند پایین که خون از پایش میریخت» برگ 65 پرونده.
در شعبه بازپرسی از آقای درویشعلی – چ تحقیق به عمل آمده و نامبرده منکر حضور خود در محل درگیری شده و گفته است آن موقع (در زمان درگیری) در محل چادر بودم که بیش از یک کیلومتر با محل درگیری فاصله داشته و به این اظهاراتش سوگند یاد میکند (برگ 96 پرونده). متهم اله کرم چراغی در آخرین دفاع خود در شعبه بازپرسی اظهار داشته: «من قصدی در قتل عمد مرحوم امین – م نداشتم قبول دارم که اسلحه متعلق به من بوده ولی وقتی که آن چند نفر مرا گرفته بودند یک تیر از اسلحه در رفت و به پای مرحوم امین – م (ظاهراً منظور ایمان – م است) اصابت کرد…» برگ 124 پرونده. النهایه پرونده با صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس پرونده به حضور دادستان مسجد سلیمان ارسال و پس از موافقت وی با قرار بازپرس محترم، با اصدار کیفرخواست شماره 265 – 19 اردیبهشت 1385 علیه متهمین 1- خداکرم 2- اله کرم هر دو ، چ 3- کریم 4- بهنام هر دو م ریال مبنی بر شرکت در نزاع دسته جمعی منجر به مرگ، نسبت به هر چهار متهم مذکور و مباشرت در قتل و نگهداری اسلحه شکاری غیر مجاز، نسبت به متهم ردیف 2 (اله کرم – چ) فقط، با استناد به مواد قانونی مربوطه تقاضای رسیدگی و تعقیق کیفری متهمین را نموده است. پرونده حسب الارجاع در شعبه 17 دادگاه کیفری استان تحت رسیدگی قرار گرفته و در نهایت به تاریخ 5 بهمن 1385 دادگاه در وقت مقرر با حضور نماینده دادستان و شکات و اولیا دم و متهمین پرونده جلسه رسیدگی را تشکیل داده و پس از استماع اظهارات نماینده دادستان و شکایت اولیا دم مقتول و مدافعات متهمین و وکلای مدافع آنان و اخذ آخرین دفاع از متهم به قتل مرحوم ایمان – م (اله کرم – چ) ختم رسیدگی را اعلام و با کثریت آرا (چهارنفر از هیئت قضایی دادگاه) مبادرت به اصدار دادنامه شماره 85/351- 14 بهمن 1385 نموده و طی آن با استدلالی که در متن دادنامه آورده، اله کرم – چ را به جرم قتل عمدی ایمان – م، با استناد به مواد 205 و بند ب ماده 206 و 232 و 233 قانون مجازات اسلامی به مجازات قصاص نفس محکوم کرده و درخصوص متهمین دیگر قرار عدم صلاحیت به شایستگی و اعتبار دادگاه عمومی جزایی مسجد سلیمان صادر و اعلام نموده است. دادنامه صادر شده به طرفین ابلاغ و توسط وکیل مدافع محکوم علیه (اله کرم – چ) در فرجه قانونی مورد اعتراض واقع گردیده و از رأی صادر شده تجدیدنظر خواهی نموده است. پرونده برای رسیدگی به اعتراض معترض به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبه 32 ارجاع گردیده و شعبه به شرح زیر رأی صادر نموده است:
رأی شعبه 32 دیوان عالی کشور:
درخصوص درخواست تجدیدنظر نسبت به دادنامه شماره 85/351- 14 بهمن 1385 صادر شده از شعبه 17 دادگاه کیفری استان خوزستان که به موجب آن آقای اله کرم – چ فرزند درویشعلی به جرم قتل عمدی مرحوم ایمان – م فرزند محمد، به قصاص نفس محکوم شده و از سوی وکیل مدافع محکوم علیه موصوف، رأی صادر شده مورد اعتراض و تجدیدنظر خواهی قرار گرفته است. با عنایت به محتویات پرونده و گزارشهای مأمورین و شکایت شکات و اولیا دم مقتول و گواهی پزشکی قانونی و مدافعات متهم و وکیل مدافع وی، اگر چه در نظریه پزشکی قانونی به شرک برگ 27 پرونده علت مرگ متوفی خونریزی عروق پای چپ و شوک ناشی از آن تعیین و اعلام گردیده است. لیکن نظر بر این که با امعان نظر در اظهارات طرفین درگیر و مدافعات متهم و شلیک هوایی تیرهای اول و دوم توسط متهم و اصابت تیر سوم وی به پای چپ متوفی و دیگر قرائن و امارات موجود، قصد قتل با اتکا به دلیل کافی از ناحیه متهم محرز و ثابت نبوده و مآلاً منتفی میباشد و علت مرگ خونریزی ناشی از جرم وارده به ران چپ است که نوعاً کشنده نیست و بر این اساس قتل متوفی از نوع شبه عمد محسوب میگردد و صدور حکم به قصاص نفس قاتل با استناد به بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی که در موارد قتل عمدی قابلیت اجرا دارد منطبق با موازین و مقررات شرعی و قانونی نمیباشد. لذا با قبول اعتراض معترض به استناد بند 4 شق «ب» ماده 265 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، رأی معترض عنه نقض و پرونده به دادگاه همعرض ارجاع میگردد.»
پس از نقض و اعاده پرونده به شعبه 16 دادگاه کیفری استان خوزستان ارجاع که شعبه یاد شده با تعیین وقت رسیدگی که در صفحه 284 پرونده مضبوط میباشد با لحاظ سابقه اظهارنظر ماهوی قرار امتناع از رسیدگی صادر و معاونت محترم قضایی نیز به شرح اقدامات مندرج در صفحه 293 پرونده با قید اینکه دادستان شعب 16 و 17 کیفری استان دارای سابقه اظهارنظر میباشند پرونده را به شعبه 21 دادگاه کیفری استان ارجاع داده است.
شعبه مرجوع الیه وقت رسیدگی تعیین و دادگاه در رأس موعد مقرر با حضور تمامی اعضا و هیئت قضایی (رئیس و مستشاران) و اولیا دم مقتول (پدر و مادر) و وکیل مدافع ایشان آقای سید محمد صادق آ و نیز متهم و وکلای مدافعش آقایان غلامعباس د و نوروز ه و با شرکت نماینده محترم دادستان تشکیل جلسه داده ابتدا اولیای دم مقتول از متهم اله کرم – چ شکایت نموده و تقاضای قصاص نامبرده را از محضر دادگاه نمودهاند و سپس وکیل نامبردگان نیز مطالبی عنوان داشته است. در ادامه دادگاه اتهام آقای اله کرم – چ به عنوان ارتکاب قتل عمدی مرحوم ایمان – م بوسیله اسلحه شکاری (گرم) اقامه و تفهیم نموده که مهم در مقام دفاع اظهار داشته … ما گوسفندان برای چرا برده بودیم چون آغلی برای گوسفندان نداریم شبانه روز در حال حرکت و چرا هستند و در آن محل اطلاعی از کشت و زراعت نداشتیم… هیچگونه بذرپاشی نبود و در آن شب با ما درگیر شدند و آنها 5 نفر بودند و ما دو نفر بودیم و به ما حمله کردند و در جایی که ماشین خود را پارک کرده بودند به ما حمله کردند و برادرم را که زدند من دو تیر هوایی شلیک کردم و دست چپم و چشمم و پیشانیام را زدند و هیچگونه قصد زدن و کشتن کسی را نداشتم و قصدم دفاع از خود بوده است و وقتی که مرا محاصره کردند و بین پنج نفر که بودم تیر به ناگهان از تفنگ من در رفت و … اظهارات خود را در آگاهی و دادسرا قبول ندارم و فقط اظهاراتم در آخرین دفاع قبول دارم و مرا گرفته بودند نمیدانم تیر از دست من یا از دست آنها در رفت و سایر دفاعیاتم به عهده وکلای من خواهد بود. در ادامه آقای غلامعباس د از متهم دفاع نموده و مطالب مفصلی درباره اقدام موکلش و اینکه قتل و نحوه ارتکاب آن به صورت عمدی نبوده بیان داشته و وکیل مدافع دیگر متهم نیز دفاعیاتش همان اظهارات آقای غلامعباس دینیاری وکیل دیگر متهم قید کرده است. متهم در آخرین دفاعیاتش نیز اظهار نموده من قصد کشتن کسی را نداشتم و چیزی را که وکیلم گفته است قبول دارم و قتل عمد را قبول ندارم.
دادگاه دستور استعلام از پزشکی قانون مبنی بر اینکه آیا محل اصابت گلوله در محل خلف زانوی چپ به طوری که در مشخصات گواهی پزشک تاریخ 26 آذر 1384 اعلام شده است نوعاً میتواند علت مرگ باشد یا خیر؟ صادر نموده که پزشکی قانونی به شرح صفحه 331 پرونده طی شماره 2566- ف- 7- 8 دی 1387 چنین پاسخ داده است: … با توجه به بررسی مدارک بالینی و شرح معاینه جسد به شرح زیر اظهارنظر میگردد هر چند که اصابت پرتابه فلزی به ناحیه خلف زانوی چپ که منجر به آسیب شریان اصلی پای چپ و خونریزی شدید و ایجاد دخالت شوک و سرانجام فوت متوفی گردیده بود و لیکن نوع جراحت ایجاد شده نوعاً کشنده نبوده است و در صورت درمان به موفع و کافی امکان زنده ماندن متوفی وجود داشته است. دادگاه ختم رسیدگی اعلام و چهار نفر از مستشاران متهم دادگاه کیفری استان و طی دادنامه شماره 00076121300006- 19/11/1387 وکیل محترم متهم مبنی بر عمدی نبودن قتل با توجه به اقرار متهم و نظریه کارشناس اسلحه و مهمات که فاصله شلیک را نیم الی دو متر ذکر کرده است و این تشکیل را از بین میبرد و از طرفی وجود اختلاف عمیق ملکی فیمابین طرفین که البته موارد مشابه فراوانی میتوان جست وجو کرد که منجر به چنین حوادثی گردیده است. خود انگیزه بسیار قوی در وقوع قتل میباشد و نوع اسلحه به کار برده شده نیز نوعاً کشده است و تنها موردی که موجب تشکیل وکیل و محور استدلال ایشان بوده است محل اصابت گلوله یعنی پای مقتول که با توجه به گواهی پزشکی قانونی و کارشناس اسلحه و مهمات که از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شده و شکاف ده سانتیمتری ایجاد کرده است و عروق و نسوج و حتی استخوان پای وی را از بین بده است که همگی دلالت بر شدت جراحت و تخریب پای مقتول بوده و گواهی پزشکی قانونی نیز مبین این است که فوت در اثر شدت جراحت بوده است و با اضافه کردن بعد مسافت محل وقوع حادثه و کوهستانی بودن منطقه و برخوردار نبودن منطقه از امکانات دسترسی سریع به پزشک و وسیله نقلیه که با تصور این موضوع تصدیق مینماییم که در چنین شرایطی اصابت گلوله در پای مقتول نوعاً کشنده است بنابراین موضوع دقیقاً منطبق با ماده 205و 206 قانون مجازات اسلامی است علیهذا بزهکاری متهم اله کرم – چ در ارتکاب قتل عمدی مرحوم ایمان – م محرز است و با توجه به اینکه اولیا دم درخواست قصاص کردهاند به استناد ماده 205 و بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی حکم به قصاص نفس متهم صادر میگردد و رئیس شعبه به عنوان اقلیت نیز با توجه به اقرار متهم در صفحات 40 و 43 و گواهی پزشکی قانونی و نظریه اداره کل پزشکی قانونی استان خوزستان و نظریه دیوان عالی کشور و فاعده درء قتل را غیر عمده دانسته و آن را در صلاحیت دادگاه عمومی تشخیص داده است.
رأی صادر شده مورد تجدیدنظرخواهی آقای غلامعباس دینیاری وکیل محترم محکوم علیه قرار گرفته که پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و ذیل شماره 1219/88/110- 26 فروردین 1388 ثبت و جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. هیئت شعبه به تاریخ بالا تشکیل جلسه داده و پس از قرائت گزارش آقای محمد کرمی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی جناب آقای رحمتاله احمدی دادیار محترم دیوان عالی کشور مبنی بر اتخاذ تصمیم شایسته و قانونی مشاوره نموده چنین رأی میدهد:
رأی شعبه بیستم دیوان عالی کشور:
متهم قصد قتل نداشته و موضع اصابت تیر نیز از مواضع حساس بدن نبوده تا اینکه جرح وارده موجب قتل مقتول گردد و همانگونه که پزشکی قانونی نیز در نظریه شماره 2566 /ف/7- 8 دی 1387 اعلام کرده نوع جراحت ایجاد شده نوعاً کشنده نبوده است لذا با تأیید رأی شماره 6/32 – 31 فروردین 1387 شعبه 32 سابق چون شعبه 21 کیفری استان خوزستان مانند شعبه 17 کیفری استان خوزستان رأی صادر کرده و اصرار نموده است رأی اصراری تشخیص مقرر است دفتر پرونده به حوزه ریاست محترم دیوان عالی کشور ارسال تا در هیئت عمومی اصراری شعب کیفری مطرح نمایند.
شعبه بیستم دیوان عالی کشور.
منبع : نشریه مأوی