بد برزخی است. یک روز صبح که از خواب بیدار میشوی، میبینی همسرت رفته. آنقدر عجله داشته که به برداشتن چهارتا لوازم شخصی اکتفا کرده. حتی نیازی ندیده که برایت توضیح بدهد یا از تو خداحافظی کند. بسته به نوع روابط چند حالت دارد: یا منتظر بودی که دیر یا زود چنین اتفاقی بیفتد یا آنقدر جا میخوری که زبانت بند میآید. یا آنقدر یک دندهای که چهارتا بد و بیراه بارش میکنی. گوشی تلفن را میگیری و زنگ میزنی به مادر و خواهرت و شروع میکنی به بدگویی یا آنچنان شوکه میشوی که راه میافتی این ور و آن ور به دنبال پیدا کردن علت…. اینکه چرا کار به اینجا کشید و همسرت کجا رفته و…. به هر حال هرکدام از این دو دسته هم که باشی چاره ای نداری بعد از مدتی باید بروی دست به دامن قانون شوی چه بخواهی همسرت را پیدا کنی چه بخواهی از این اسم که حالا فقط در شناسنامه ات است و هیچ خاصیت دیگری برایت ندارد خلاص شوی.
«نمیتوانم بگویم همه چیز خوب بود مطمئنم یک دردی داشت. نمیدانم دقیقاً چه… انگار همیشه عذاب میکشید. حالا این قدر از من منزجر بود و سعی میکرد پنهان کند یا پای کس دیگری وسط بود. نمیدانم. الان سه ماه است رفته همه جا را زیر پا گذاشتم. پیدایش نمیکنم. خانوادهاش هم میگویند اطلاعی ندارند. شاید هم دارند و به من نمیگویند. خسته شدم از بلاتکلیفی. چه کار باید بکنم؟»
شهره را که میبینم با خودم فکر میکنم شاید کمی زود سراغم آمده «نمیخواهی به خودت و او فرصت بدهی؟ سه ماه زمان زیادی نیست شاید برگردد…» تردید را توی نگاهش میبینم. بغضش دوباره میترکد توی بد برزخی افتاده. «دختر سه ساله دارم باورم نمیشود این قدر بی وجدان باشد حداقل با من رو در رو میشد حداقل دخترمان را به امان خدا ول نمیکرد. نگاهش که میکنم دلم کباب میشود.»
گام به گام شهره
شهره میگوید نیامده طلاق بگیرد اما از طرف دیگر میخواهد بداند قانون از افرادی مثل او چه حمایتهایی میکند. «نمیگویم همین الان طلاقم را بگیر اما نمیخواهم دست روی دست بگذارم و هیچ کاری نکنم. به هر حال اتفاق بزرگی افتاده. من کارهای اولیه را انجام میدهم. هر جا برگشت با مشورت شما متوقفش میکنم. البته اولین و مهمترین کارم این است که همسرم را پیدا کنم ببینم کجاست و چرا دارد چنین بلایی سر من و خانواده اش میآورد. «شهره برای پیدا کردن همسرش کارهای زیادی انجام داده» موبایلش را مدتی جواب نمیداد حالا دیگر در دسترس هم نیست. به همه زنگ زدم. دوست و آشنا و… همه اظهار بیاطلاعی میکنند.
«در محل کارش حاضر میشود؟ نه آنجا هم نمیرود.کار آزاد دارد. در مغازه را مدتهاست باز نکرده.» بلایی سرش نیامده باشد ؟ «فکر نمیکنم کسی که ساک میبندد و پولها و طلاها را میبرد بلایی سرش آمده باشد.» به این نتیجه میرسم که شهره نیاز به جستوجوی تخصصی تری دارد. «میدانستی برای پیدا کردن همسرت میتوانی از دادسرا کمک بگیری؟ آنها جستوجوهای بهتری انجام میدهند از طرف دیگر همین کمک گرفتن از دادسرا باعث میشود دلایل و مدارک داشته باشی که بعداً به کارت میآید.»
گام یک: همسر یابی
وقتی کسی گم میشود اولین و مهمترین کار اعلام به پلیس است. کلانتری و دادسرا «من سر از این کارها در نمیآورم چه کار باید بکنم و دادسرا چه کمکی میتواند به من بکند؟» تو با مراجعه کلانتری محل یا دادسرا اعلام مفقودی مینمایی. در هر شهری معممولاً دادسرای خاصی مسئول رسیدگی به مفقودیها و وضعیت آنهاست. بالاخره کسی که مدتی تصمیم میگیرد از روی زمین محو شود کارهای ناتمام زیادی دارد که باید به آن رسیدگی کرد قانون در این موارد به ما کمک میکند. اولین و مهمترین کار نیمه تمام وجود یک طفل سه ساله صغیر است که ممکن است برای برخی کارها نیاز به رضایت پدر داشته باشد یا اموالی داشته باشد که فقط با اجازه پدر قابل برداشت باشد. که در این گونه موارد هم دادسرا کمک میکند.
«کاری که دقیقاً باید بکنم چیست؟» تو باید به کلانتری دادسرای مربوطه مراجعه کنی و از طرف خودت و دخترت اعلام مفقودی کنی. اتفاقاً دادسرا اعلام مفقودی را کاملاً جدی پیگیری میکند. اتفاقی که میافتد این است: دادسرا شروع به انجام یکسری اقدامات پلیسی میکند که برای پیدا کردن همسرت خیلی به درد میخورد. 90 درصد همسرت را پیدا میکند چون آنها به اطلاعاتی دسترسی دارند که تو هرگز دسترسی نداری و مورد دوم هم اینکه طبق قانون: «در مواردی که تعقیب امر جزایی منوط به شکایت شاکی خصوصی است و متضرر از جرم محجور (صغیر، غیررشید یا مجنون) بوده و دسترسی به ولی یا قیم او نباشد یا مجنیعلیه ولی یا قیم نداشته باشد و نصب قیم موجب فوت وقت یا توجه ضرر به محجور شود تا حضور و مداخله وی یا قیم یا نصب قیم همچنین در صورتی که ولی یا قیم خود مرتکب جرم شده یا مداخله در آن داشته باشد، دادگاه شخص دیگری را به عنوان قیم موقت تعیین میکند یا خود امر جزایی را تعقیب نموده به که در این صورت با تعیین قیم اتفاقی برای دخترت تا پیدا شدن شوهرت مشکلات و مسائل تو حل میشود.»
گام دوم: تأمین دلیل
رفتن همسران اصولاً یک امر احساسی و شتابزده است. وقتی مردی ناگهان خانه را ترک میکند اصولاً قید همه چیز را میزند و بازی احساسی میکند نه منطقی. اما بازگشت آنها اصولاً به هر نحو چه برای بازگشت به زندگی باشد چه برای تعیین تکلیف همسر و اموالی که مانده و… کاملاً منطقی است. اصولاً مردی که تصمیم میگیرد برگردد تا برای آنچه گذاشته و رفته تعیین تکلیف کند حتماً با چند تا وکیل مشورت کرده و دو دو تا چهارتاهای حسابی کرده برای همین روزها هم هست که باید دست زن پر باشد. باید تأمین دلیل کنی مدارک جمع کنی که همسرت از خانه رفته و بازنگشته…
اصولاً آقایانی که خانه را ترک میکنند میگویند مأموریت بودند و همسرشان آنها را به خانه راه نداده و…. تأمین دلیل هم برای پاسخ به چنین ادعاهایی به کار میآید برای همین هم باید حتماً در دادسرا اعلام مفقودی کرد. اعلام مفقودی در واقع بزرگترین برگ برنده زن است مردی که بعد از مدتها توسط پلیس پیدا شده بعداً نمیتواند ادعاهای واهی کند. اما مورد دیگر تأمین دلیل از طریق شورای حل اختلاف است. چند وقت یک بار باید از شورای حل اختلاف کارشناس بیاید که عدم حضور مرد در منزل گواهی شود. برای این کار باید با مراجعه به شورای حل اختلاف محل دادخواست تأمین دلیل داد.
گام سوم : اطلاعات
وقتی مرد میرود. عزاداریها که تمام شد به نظرم مهمترین اقدام کسب دانش و آگاهی است. اینکه از حالا باید با زندگی چه کار کرد و قانون چه حمایتهایی از ما میکند. خانمها اصولاٌ دو دستهاند: عقدنامه های خیلی قدیمی که در آن شروط ضمن عقد چاپی درج نشده و عقدنامههای جدید که شروط چاپی را دارند.
همان طور که بارها در مورد این شروط صحبت کردهایم این شروط در مواردی مانند: اعتیادی که به اساس زندگی خانوادگی ضرر بزند، ترک بدون علت خانواده یا غیبت مستمر ۶ ماهه بدون دلیل موجه، محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب به جرم (اجرای هر نوع مجازاتی که آبرو و موقعیت زن را به خطر اندازد)، بچه دار نشدن مرد پس از ۵ سال، غیبت طولانی شوهر و ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسر برای زن حق درخواست طلاق ایجاد میکند.
شروط دارها
آنها که شروط ضمن عقد را دارند که بزرگترین کارشان همان اثبات غیبت همسر است که راهش را گفتم. اما در خصوص دادن دادخواست باید نکات زیر را مدنظر قرار داد :
زن باید دادخواست طلاق بدهد به استناد شرط مندرج در عقدنامه مبنی بر ترک منزل توسط زوج
از نظر تشریفات رسیدگی زن به عنوان «خواهان» موظف است نشانی دقیق خوانده را در دادخواست تعیین و اعلام نماید، ولی چون از نشانی زوج اطلاع ندارد، دادخواست طلاق را به طرفیت خوانده «مجهول المکان» تقدیم مینماید؛ یعنی در برگ دادخواست در ستون خوانده عبارت «مجهول المکان» را قید و تقاضای ابلاغ وقت دادرسی از طریق انتشار آگهی در روزنامه کثیرالانتشار را مینماید. (ماده 73 قانون آیین دادرسی مدنی)
رسیدگی به این دادخواست رسیدگی غیابی (بدون حضور خوانده درصورتی که به خوانده ابلاغ واقعی نشده باشد) انجام میپذیرد و رأی صادره رأی غیابی محسوب میشود.
نکته بسیار مهم این است که «اجرای حکم غیابی منوط به معرفی ضامن معتبر یا اخذ تأمین متناسب از محکوم له خواهد بود مگر اینکه دادنامه یا اجرائیه به محکوم علیه غایب ابلاغ واقعی شده و نامبرده در مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ دادنامه واخواهی نکرده باشد»
دعاوی فرعی
اما اینکه شوهری زن خود را رها کند و زن با بدبختی و مصیبت طلاق بگیرد واقعاً منصفانه نیست البته در حین طلاق تکلیف مهریه و اجرت المثل و نفقه مشخص میشود اما چون زمانبر است و ممکن است اموالی نمانده باشد در این گونه موارد من همیشه به خانمها توصیه میکنم که دعاوی فرعی خود را مطرح کنند تا به حق و حقوق مالی خود برسند. این دعاوی عبارتند از:
زن میتواند علیه شوهر، با عنوان ترک نفقه، دادخواست حقوقی ارائه دهد که آنگاه دادگاه متناسب با شأن و شئون مرد و توانایی مالیاش، برای زن نفقه تعیین میکند و حتی نفقه معوقه خود را از زمانی که مرد خارج شده تا روز طلاق از اموال مرد میتواند بردارد.
دادخواست مهریه که البته باید فوراً تقدیم دادگاه شود و تا اموال موجود است از اموال برای تأمین خواسته به میزان مهریه توقیف گردد.
دادخواست اجرتالمثل که البته برخی محاکم هم زمان با طلاق به آن رأی میدهند و باید پیش از تقدیم از محکمه پرسید که آن را میپذیرد یا نه؟
شهره و شوهرش
البته شهره اقدامات اولیه را آغاز کرده، نمیخواهد خانوادهاش از هم بپاشد اما این تصمیم را آگاهانه میگیرد؛ یعنی میداند چه حق و حقوقی دارد و با این اختیارات چه کارهایی میتواند بکند. دلش قرص است که راه فرار دارد و میتواند منطقی تصمیم بگیرد. چون آگاهی دارد از تهدیدهای واهی نمیترسد و سنگر را بیهوده خالی نمیکند.
اگر شروط ضمن عقد ندارید
در صورتی که شرط ضمن عقد نداشته باشند متأسفانه پروسه جدایی طولانی شده و دعوا وارد فاز قانون مدنی و مواد مربوط به غایب مفقودالاثر میشود. ماده 1029 قانون مدنی مقرر داشته است «هر گاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد، زن او میتواند تقاضای طلاق کند، در این صورت با رعایت ماده،1023 حاکم او را طلاق میدهد.»غایب مفقودالاثر کسی است که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او به هیچ وجه خبری نباشد. براساس ماده 1023 قانون مدنی دادگاه پس از تقدیم دادخواست طلاق از طرف زن در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار، سه دفعه متوالی به فاصله یک ماه آگهی میکند و اشخاصی را که ممکن است اطلاعاتی راجع به غایب داشته باشند دعوت مینماید تا دادگاه را از شرایط غایب مطلع نمایند. در صورتی که یک سال از تاریخ انتشار اولین آگهی بگذرد و آثاری از حیات غایب نرسد دادگاه حکم طلاق را صادر میکند و ماده 1156 تصریح دارد:
«زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد، باید از تاریخ طلاق عده وفات نگاه دارد.»
چنانچه شوهر قبل از انقضاء مدت عده مراجعت نماید، حق رجوع به همسر مطلقه خود را دارد ولی اگر مراجعه شوهر بعد از اتمام ایام عده زن باشد برای مرد حق رجوع نیست. البته چنانچه غیبت شوهر برای زن ایجاد عسر و حرج کرده باشد و ادامه زندگی برای وی مشقت آور و زجرآور شده باشد میتواند تقاضای طلاق نماید، زیرا بلاتکلیفی زن ممکن است سلامت و بهداشت روحی و روانی و بالتبع آن سلامت جسمانی زن را تهدید کند و برای وی ایجاد عسر و حرج نماید.
زهرا سپید نامه