دعوا در لغت به معنای مختلفی از قبیل خواستن و ادعا کردن و در اصطلاح حقوقی، عملی است که برای تثبیت حقی که مورد انکار یا تجاوز واقع شده باشد، انجام میشود.
دعوای متقابل به دعوایی گفته میشود که در مقابل دعوای اصلی، طرح شده باشد. دعوای متقابل باید با دعوای اصلی ناشی از یک منشأ باشند یا با آن ارتباط کامل داشته باشند و نیز از جمله دعاوی صلح، تهاتر، فسخ و رد خواسته که برای دفاع از دعوای اصلی اظهار میشود، نباشد.
دعوای متقابل در حقیقت دعوایی است که خوانده در مقابل دعوای خواهان اقامه میکند. این دعوا ممکن است به منظور پاسخگویی به دعوای اصلی یا علاوه بر پاسخگویی، به منظور الزام خواهان به پرداخت چیزی یا انجام امری باشد.
همچنین این دعوا ممکن است در مقابل دعوای خواهان به منظور کاستن از محکومیتی که خوانده را تهدید میکند، یا تخفیف آن یا جلوگیری کلی از این محکومیت یا حتی تحصیل حکم محکومیت خواهان اصلی به دادن امتیاز، علیه او اقامه شود.
به عبارت دیگر، خوانده حق دارد در مقابل ادعای خواهان، طرح دعوا کند. اگر دعوای خوانده با دعوای اصلی ناشی از یک منشأ بوده یا با دعوای اصلی ارتباط کامل داشته باشد، مانند دعوای اضافی با دعوای اصلی در یک جا رسیدگی شود، مگر اینکه دعوای متقابل از صلاحیت ذاتی دادگاه خارج باشد.
مرجعی که به دعوای جدید رسیدگی میکند، همان دادگاهی است که به دعوای اصلی رسیدگی میکند؛ مگر اینکه دعوای جدید از صلاحیت ذاتی دادگاه خارج باشد.
اگر دعوای جدید با دعوای اصلی ناشی از یک منشأ بوده یا با دعوای اصلی ارتباط کامل داشته باشد، دعوای متقابل است. ارتباط کامل نیز زمانی است که اتخاذ تصمیم در هر یک، موثر در دیگری باشد.
بنابراین در دعوای متقابل، هدف خواهان دعوای متقابل ممکن است پاسخگویی به دعوای خواهان اصلی باشد. در این شرایط ممکن است خوانده راهی جز طرح دعوای جدید نداشته باشد.
به عنوان مثال، دعوای اصلی، الزام به حضور در دفترخانه و تنظیم سند رسمی انتقال باشد که خوانده دعوای اصلی با طرح دعوای فسخ به صورت تقابل، فسخ یا بطلان مبایعهنامه یا قولنامه را اعلام کند.
در این مثال، زمانی که خوانده دعوای اصلی به فسخ یا بطلان تمسک جسته و بتواند آن را ثابت کند، بدیهی است دعوای خواهان اصلی محکوم به رد خواهد بود؛ بدون اینکه دادگاه وارد دعوای الزام اصلی، یعنی الزام خوانده شود.
ادعای خوانده در مقابل خواهان در صورتی دعوای متقابل محسوب میشود که مستقلاً نیز قابل طرح به وسیله دادخواست جداگانه باشد، مانند حق تعمیر خانه یا عدم تمکین زن یا فسخ معامله.
اما اگر اظهار یا ادعای خوانده نتواند به طور مستقل در دادگاه به وسیله دادخواست اقامه شود، دعوا تلقی نمیشود و نیاز به تقدیم دادخواست ندارد.
همانگونه که ماده 142 قانون آیین دادرسی مدنی مقرر داشته است که «دعوای متقابل به موجب دادخواست اقامه میشود. اما دعاوی تهاتر، صلح، فسخ، رد خواسته و امثال آن كه برای دفاع از دعوای اصلی اظهار میشود، دعوای متقابل محسوب نمیشود و نیاز به تقدیم دادخواست جداگانه ندارد.»
زیرا تحقق آنها بسته به تحقق ادعای خواهان بوده و وجود مستقلی ندارد و بدون آن منتفی میشود و اگر دعوای اصلی به جهتی از جهات رد یا ابطال یا مسترد شود، دعوای متقابل نیز منتفی شده و به عنوان دعوای متقابل مردود است. اما خوانده در صورت فرض حقی میتواند آن را به صورت دعوایی مستقل اقامه کند.
دادخواست دعوای متقابل باید تا پایان نخستین جلسه دادرسی تقدیم شود و اگر خواهان دعوای متقابل را در جلسه دادرسی اقامه کند، خوانده میتواند برای تهیه پاسخ و ادله خود تأخیر جلسه را درخواست کند. شرایط و موارد رد یا ابطال دادخواست همانند مقررات دادخواست اصلی خواهد بود.
عناصر دعوای متقابل
عناصر دعوای متقابل عبارتند از:
1- دعوایی که مسبوق به طرح دعوایی دیگر که دعوای اصلی نام دارد، باشد.
2- منشأ آن و منشأ دعوای اصلی، یکی باشد یا با آن، ارتباط کامل داشته باشد.
3- عنوان دفاع خوانده از دعوای اصلی را نداشته باشد. دعوای خوانده مبنی بر صلح مورد دعوای اصلی به وی و دعوای تهاتر یا فسخ از جانب خوانده، دعوای متقابل نیست.
شرایط دعوای متقابل
1- دعوا از طرف خوانده علیه خواهان اقامه شود:
بر اساس ماده 141 قانون آیین دادرسی مدنی، «خوانده میتواند در مقابل ادعای خواهان اقامه دعوا کند. در صورتی که چنین دعوایی، با دعوای اصلی ناشی از یك منشا بوده یا با آن، ارتباط كامل داشته باشد، دعوای متقابل نامیده شده و تواما رسیدگی میشود و چنانچه دعوای متقابل نباشد، در دادگاه صالح به طور جداگانه رسیدگی خواهد شد. بین دو دعوا وقتی ارتباط كامل موجود است كه اتخاذ تصمیم در هر یك موثر در دیگری باشد.»
بنابراین دعوای متقابل باید الزاماً از سوی خوانده دعوا اقامه شود.
خوانده شخصی است که دعوا علیه او اقامه شده که میتواند در مقام دفاع، نسبت به اقامه دعوای متقابل اقدام کند؛ بنابراین حق طرح دعوای متقابل از سوی خوانده مسلم است.
در مورد مجلوب ثالث باید گفت که بر اساس ماده 139 قانون آیین دادرسی مدنی، «شخص ثالث كه جلب میشود، خوانده محسوب و تمام مقررات راجع به خوانده درباره او جاری است. هر گاه دادگاه احراز کند كه جلب شخص ثالث به منظور تاخیر رسیدگی است، میتواند دادخواست جلب را از دادخواست اصلی تفكیك کرده و به هریك جداگانه رسیدگی كند.»
با توجه به این ماده، مجلوب ثالث نیز میتواند نسبت به اقامه دعوای متقابل علیه جالب اقدام کند؛ مگر اینکه جالب او را برای تقویت موضع خود جلب کرده باشد که در این صورت، حکم آن با موردی که شخص ثالث برای تقویت موضع یکی از اصحاب دعوا وارد دعوا میشود، یکی است.
در مورد طرح دعوای متقابل علیه وارد ثالث بعضی از حقوقدانان بر این عقیدهاند که وقتی که قانونگذار از مطلق خوانده و مدعیعلیه به عنوان کسی که حق دارد در مقابل ادعای مدعی اقامه دعوا کند، استفاده کرده است بنابراین خوانده دعوای جلب ثالث یعنی مجلوب ثالث و خواندگان دعوای ورود ثالث حق اقامه دعوای تقابل را دارند. البته در این خصوص باید قایل به تفصیل شد.
در حقیقت اشخاص ثالثی که در دعوای مطروحه وارد میشوند، می توان به دو دسته تقسیم کرد:
دسته نخست، برای خود در موضوع دادرسی دعوای اصلی مستقلاً حقی قائل باشند. یعنی مدعیبه و موضوع مورد اختلاف بین اصحاب دعوای اصلی را کلاً و جزئاً حق خود میدانند.
در حقیقت این دسته از واردین ثالث، به دلیل اینکه دعوایی را علیه اصحاب دعوا یا یکی از آنها اقامه میکنند و خواهان به مفهوم دقیق و کامل به شمار میروند و طرف مقابل آنها خوانده شمرده میشود، میتوانند خوانده دعوای متقابل قرار گیرند.
دسته دوم اشخاصی هستند که که خود را در محق شدن یکی از طرفین ذینفع دانسته و برای تقویت او وارد میشوند. چون موقعیت این اشخاص، تبعی بوده و تابع آن طرفی هستند که خود را ذینفع در محق شدن او اعلام داشتهاند، بنابراین حتی به تبع آن طرف نیز نمیتوانند مشمول عنوان خواهان یا خوانده به مفهوم دقیق و کامل واژه قرار گیرند.
در نتیجه نمیتوانند دعوای متقابل اقامه کنند و علیه آنها نیز نمیتوان دعوای متقابل اقامه کرد.
2- با دعوای اصلی وحدت منشأ یا ارتباط کامل داشته باشد:
باید توجه داشت که رابطه ادعای خوانده با دعوای اصلی آن چنان نزدیک باشد که تأثیر تصمیم متخذه در یکی موثر در دیگری باشد یا اینکه با رسیدگی به دعوای تقابل مانع رسیدگی به دعاوی با خواستههای متجانس به صورت جداگانه شود.
هر چند قانونگذار از دو عنوان وحدت منشأ و ارتباط کامل صحبت کرده است اما این دو عنوان دارای ظرف جداگانه و بار و تعاریف مختلفی است. ممکن است دو دعوا وحدت منشأ داشته باشند، اما ارتباطی با هم نداشته باشند.
منظور از منشأ یا سبب دعوا، رابطه حقوقی مشخصی است که بر عمل یا واقعهای حقوقی یا قانون مبتنی بوده و بر اساس آن خواهان خود را مستحق مطالبه میداند.
همچنین دعوای خوانده ممکن است با دعوای اصلی دارای منشأ واحد نباشد، اما با آن ارتباط کامل داشته باشد.
این دعوای خوانده با وجود سایر شرایط متقابل است. زیرا با دعوای اصلی ارتباط کامل دارد.
3- دعوا در مهلت مقرر اقامه شود:
دادخواست دعوای متقابل باید تا پایان نخستین جلسه دادرسی داده شود. بنابراین خوانده میتواند دعوای متقابل را قبل از نخستین جلسه دادرسی نیز اقامه کند.
در این صورت اگر فرصت تا نخستین جلسه دادرسی کافی باشد، دادخواست تقابل به خوانده آن ابلاغ میشود و رسیدگی به دعوای تقابل نیز در همان جلسهای که برای رسیدگی به دعوای اصلی از قبل تعیین شده است، صورت میگیرد.
همین وقت به طرفین تقابل ابلاغ میشود و در غیر این صورت، خوانده تقابل تأخیر جلسه را درخواست میکند و جلسه تجدید میشود تا در جلسه آینده به هر دو دعوا توأماً رسیدگی شود.
به طور کلی باید گفت که در حقوق ما طرح دعوای متقابل تنها در مرحله بدوی امکان پذیر است.