مردها اصولا با شروط ضمن عقد به سختی کنار می آیند اما از میان شروط ضمن عقد هم دسته ای از شروط هستند که حساسیت روی آنها بیشتر است و مردها به هیچ وجه زیر بار آن نمی روند. اتفاقا خانم ها هم روی آنها حساسیت زیادی دارند و برای گرفتن آنها خیلی پافشاری می کنند. چه جنگ و دعواها و چه خون وخونریزی ها که پای سفره عقد برای به دست آوردن این حق و حقوق شده و چه پیوندها که گسسته شده اند. اما در این میان شروطی هم هست که خیلی به درد بخورند و روی آنها حساسیت کمتری هست.
شاه شرط
حق طلاق از مهم ترین و حساسیت برانگیزترین شروط ضمن عقد است. خانم ها به شدت به آن علاقه دارند و آقایان از آن وحشت دارند. خانواده شوهر هم در مقابل ان موضع می گیرند و اقوام ته دلشان می گویند این عروس از اول کار به طلاق فکر می کند.
قبل از هر چیز باید این نکته را بدانید که این طورها هم نیست که در هر صورت طلاق در اختیار مرد باشد و زن حق هیچگونه درخواست و اختیاری برای طلاق نداشته باشد و در ماده 1130 قانون مدنی آمده است:” در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج باشد، وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع، طلاق داده می شود و البته همانگونه که در شماره پیش گفتم نیز: طبق ماده 1119 قانون مدنی، طرفین عقد ازدواج می توانند هر شرطی که مختلف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر شرط نمایند. در بین تمام شروطی که هنگام عقد ازدواج می توان گذاشت، یکی از مهم ترین شروط، شرط وکالت زن برای طلاق است.
ماهیت حق طلاق
نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که این حق طلاق که حرفش را می زنیم و بر سر آن چانه می زنیم جدا از آن شروط 12 گانه مندرج در عقدنامه است. تفاوت مهم آن این است که زن تنها در، مثلا استنکاف شوهر از پرداخت نفقه به مدت 6 ماه و … می تواند تقاضای طلاق کند، اما آنچه به عنوان شرط حق طلاق در این شماره به آن می پردازیم در حقیقت عبارت است از آن که زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر می دهد که زن در هر زمان و تحت هر شرایطی اختیار داشته باشد خود را به هر نوع طلاق و به هر طریق اعم از گرفتن یا بخشش مهریه مطلقه کند.
نکات باریک تر از مو
یک نکته خیلی مهم در گرفتن حق طلاق درست نوشتن جمله مورد نظر در عقدنامه یا به موجب سند جداگانه است.چون با جابه جا شدن یک کلمه حتی به ظاهر بی اهمیت جمله ای که نوشته اید فاقد ارزش قانونی می گردد.
نکته خیلی مهم دیگر این که: در خصوص وکالت زوجه در طلاق دو نوع وکالت وجود دارد، مورد اول: ناظر به تفویض وکالت به زوجه از سوی زوج در خصوص موارد متعدد و مورد توافق است. به این معنا که از طرف شوهر و به عنوان یکی از شروط ضمن عقد نکاح، وکالت داده می شود که با مراجعه به دادگاه خود را مطلقه سازد. مثل اینکه اگر زوج معتاد گردد یا دوباره موادمخدر مصرف کند، یا دوباره زوجه را مورد ضرب و شتم قرار دهد، زوجه می تواند خود را مطلقه کند که به نظر من چنین حق طلاقی به درد نمی خورد. چون مجبورید تحقق شرط را( مثلا مصرف دوباره مواد مخدر) در دادگاه اثبات کنید که اصولا اثبات چنین مسائلی کار حضرت فیل است.
اما مورد دوم وکالت مربوط به حالتی است که شوهر به زن وکالت مطلق و بدون قید و شرط موضوعی می دهد که هر وقت بخواهد، خود را طلاق دهد. این وکالت از نظر حقوقی و قانونی صحیح است و مثل آن است که شوهر او را طلاق داده یا شخص ثالث به وکالت، زن را طلاق داده است. در این حالت، برخلاف مورد نخست، نیاز به اثبات شروط فوق در دادگاه نیست و اعمال وکالت از طرف زن متوقف بر تحقق آن نبوده و به تشخیص و تصمیم او قابل اعمال در دادگاه است.
اگر موافقت همسرتان را گرفته اید حتما پیش از مشخص شدن تاریخ عقد به دفترخانه مراجعه کنید و پرس و جو کنید که آیا دفترخانه در خصوص درج شروط ضمن عقد با شما همکاری می کند یا نه؟ چون متاسفانه با این که خلاف قانون است به دلیل دردسرهایی که گاه برای دفترخانه ها پیش می آید از درج شروط ضمن عقد خودداری می کنند.
اگر زمان عقد نتوانستید حق طلاق بگیرید نگران نباشید چون دیر نشده است. همیشه می توانید بعد از راضی کردن شوهر به دفتر اسناد رسمی مراجعه کنید.
نکته مهم دیگر این که آنچه واقعا هنگام اختلاف به کار می آیدداشتن حق طلاق است نه مهریه سنگین پس به نظر من می ارزد که در مقابل مهریه کم همان روز نخست حق طلاق را از همسرتان بگیرید. در این صورت این دیگر مرد نیست که به طور مطلق حق طلاق دارد و زن هم بدون حق ننمی ماند، در این صورت زن دیگر لزومی ندارد برای تضمین زندگی اش مهریه های سنگین را تعیین کند.
حواستان باشد اعطای حق طلاق به زنان در هنگام ازدواج یا بعد از آن از طریق دفاتر اسناد رسمی (و نه دفاتر ازدواج و طلاق) ضمانت اجرای بیشتری دارد و می تواند به صورت بلاعزل در بیاید و این که این فرایند مردان را از داشتن حق طلاق محروم نمی کند بلکه سبب می شود هر دو به اندازه ای مساوی برای طلاق گرفتن حق داشته باشند.
کبریت کم خطر
درصد زنانی که موفق می شوند بدون دعوا و زد و خورد حق طلاق را از شوهرانشان بگیرند، بالا نیست. اما شاید بشود با گرفتن حق دیگری که به ظاهر کم خطرتر است اما در واقع خیلی به دردبخور است شرایط را برای خود آسانتر کرد. حق تعیین مسکن- اما اصلا حق تعیین مسکن چیست و به چه دردی می خورد؟
در حقیقت هدف اصلی ازدواج تشکیل یک زندگی مشترک از سوی زن و مرد و زندگی در کنار یکدیگر و در خانه مشترک است. تعیین مسکن از آثار ریاست شوهر به شمار می رود و اصلا قسمت بزرگی از همین نفقه هم مسکن و هم تهیه مکان مناسبی برای زندگی همسر و فرزندان است. در قانون مئنی نیز در ماده 1107 در تعریف نفقه بیان شده که:” نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینه های درمانی، بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض” که نکته مهم این است که طبق قانون مدنی نفقه باید با توجه به شخصیت زن و شان اجتماعی او تعریف شود. پس بر اساس این ماده مسکن از مصادیق نفقه است که در انتخاب آن، زوج باید شان و مرتبه اجتماعی زن را در نظر بگیرد. اصل حسن معاشرت نیز که در ماده 1103 قانون مدنی متجلی است حکم می کند که باید شوهر مسکن مناسب، در شان زن و متعارف با محل زندگی او تهیه کند.
پس به طور کلی اگر منزل موافق شان زن نبود، وی می تواند تمکین نکند و زن برای تمکیننکردن در چنین مواردی ناشزه محسوب نمی شود همچنین همان طور که قبلا در مبحث تمکین بیان کردیم برابر ماده 1115 قانون مدنی، “اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی یا شرافتی برای زن باشد، او می تواند مسکن علیحده (جداگانه) اختیار کند و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور، محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل معذور است نفقه بر عهده شوهر خواهد بود. منظور از خوف ضرر این است که زن بیم معقولی از ضرر داشته باشد، ضرری که عادتا نمی توان آن را تحمل کرد.”
خاصیت حق انتخاب محل سکونت
طبق قانون زن باید در خانه ای که شوهر تعیین می کند، سکونت کند، مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد. به عبارت دیگر، زن می تواند در ضمن عقد نکاح، اختیار و حق انتخاب مسکن و حتی تعیین موقعیت و شهر محل زندگی مشترک را در صورت قبول شوهر برای خویش قرار دهد و یا در صورت خودداری شوهر از تهیه مسکن یا مسکن موضوع شرط، زن می تواند دعوی الزام به تهیه مسکن را در دادگاه مطرح کند. در بخش نخست ماده 1114 قانون مدنی آمده است:” زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند سکنی کند، مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.” با توجه به این ماده باید گفت که اختیار تعیین محل سکونت با شوهر است و زوجه موظف به اقامت در منزلی است که شوهر انتخاب می کند، اما در ادامه ماده، اما و اگری هست که از چشم وکلا و حقوق دانان پنهان نمانده است. طبق این ماده اگر اختیار تعیین محل زندگی به زن داده شده باشد، زن دیگر لازم نیست در منزلی که مرد تعیین کرده زندگی کند و خروج از منزل و تعیین منزل دیگر برای زندگی از مصادیق ناشزگی محسوب نمی شود. پس طرفین می توانند ضمن عقد، شرط کنند که اختیار تعیین مسکن با زوجه باشد.
در مواردی که زن اختیار تعیین خانه را ندارد، باید در خانه ای که شوهر تهیه کرده است، سکونت کند. در صورت امتناع، مرد می تواند دعوی الزام به تمکین را مطرح کند که در صورت محکومیت و عدم اجرای آن به اصطلاح قانون ناشزه محسوب شده و مستحق دریافت نفقه نیست. اگر زن از شوهر اجازه اختیار مسکن را گرفته باشد، این حق محدود به زمان خاصی نیست و هرچند مرتبه می تواند از این حق اشتفاده کند.
دودوتا چهارتای حقوقی
پس حق انتخاب محل سکونت و مسکن برای شما این خاصیت را دارد که زمانی که در اثر اختلاف و به سر آمدن صبر مجبور به ترک خانه همسر شدید، شوهرتان نمی تواند بازگشت شما را به منزل بخواهد و در صورتی که علیه شما دادخواست تمکین بدهد رد خواهد شد و از آنجا که دادخواست تمکینش رد شده و شما نیز ناشزه نیستید مجبور است که به شما نفقه پرداخت کند که نتیجه آن این خواهد بود: شما در خانه پدرتان می مانید نفقه می گیرید، مهریه را اجرا می گذارید و به خانه او هم نمی روید و چون حکم تمکین به نفع شما صادر شده همسرتان حتی اجازه ازدواج مجدد هم نخواهد داشت. که تمام اینها او را به سوی تعیین تکلیف نهایی و راه آمدن با شما بر سر مسئله طلاق و حضانت بچه ها سوق خواهد داد.
کوچک اما مهم
شروطی که ضمن عقد می شود تعیین کرد کوچک اما به درد بخور هستند، شروطی که ممکن است کارآیی نداشته باشند اما روز گرفتاری مثل آچار فرانسه می شوند. هم در معنای خودشان به دردبخورندو هم دوای درد باقی اختلافات و مسائل هستند. پس اگر می خواهید با بقیه این شروط آشنا بشوید حتما مطلب شماره بعد را بخوانید.
آنچه درباره حق مسکن زوجه باید بدانید
اما نکته مهم در گرفتن حق انتخاب محل سکونت این است که اگر این موضوع برایتان مهم است این حق را به طور مطلق از همسرتان بگیرید. یعنی اعم از شهر و محله و خود خانه و …
در جمله ای که برای گرفتن حق مسکن در دفترخانه می نویسید حتما حواستان باشد که از نوشتن جملات کلی خودداری کنید. اگر به صورت کلی نوشته شد حق تعیین مسکن یعنی شهر، اگر خانمی نظرش این است که مسکن مشخص در قسمت مشخصی از شهر را داشته باشد باید بنویسد حق تعیین و انتخاب مسکن در هر نقطه ای از شهر.
اما نکته بسیار مهم دیگر این که به نظر بعضی از قضات حق تعیین مسکن و حق تعیین محل سکونت با هم تفاوت دارد. مثلا دختری که اهل زنجان است، ممکن است هنگام ازدواج با همسر خود عنوان کند که او تمایل دارد در شهر زنجان و نزد خانواده اش زندگی کند و به همین دلیل شهر سکونت خود را زنجان قرار دهد که اینجا محل سکونت شهر زنجان است، اما ممکن است زنی مسکن خود را در نقطه خاصی از شهر قرار دهد. بعضی قضات می گویند حق انتخاب محل سکونت به معنای انتخاب شهر است حق انتخاب مسکن منظور دقیقا منطقه شهری را از چنین شرطی استنباط می کنند. پس بهتر است برای روشن شدن موضوع، در صورت اعطای چنین شرطی این مسئله در عقدنامه به روشنی مشخص شود که منظور دقیقا شهر است یا محدوده مشخصی از شهر.
زهرا سپید نامه