سایت حقوقی راه مقصود

ساز و کار انتقال اموال به وارثان در زمان حيات

گروه حقوقي- بسياري از افراد با انگيزه هاي مختلف تصميم مي گيرند تکليف اموالشان بعد از موت را در زمان حياتشان مشخص کنند. روش هاي حقوقي مختلفي براي اين کار وجود دارد. برخي از اين روش ها هم براي صاحب مال و هم براي ديگران مشکلاتي را به وجود مي آورد. مثلا حتما شنيده ايد که پدري در انتهاي عمر، بعد از انتقال اموالش به فرزندان با نامهرباني آنها روبه رو مي شود. در ادامه قصد داريم در گفت وگو با کارشناسان حقوقي به بررسي بهترين روش براي تعيين تکليف اموال براي بعد از فوت بپردازيم.
در فرضي که شخصي قصد دارد ملک خود را به فرزندان خود ببخشد در حالي که هنوز از آن استفاده مي کند بايد به دنبال راهي بود که بتوان اين عمل را با حفظ حقوق خود تا پايان عمر انجام داد.
يک وکيل دادگستري در اين خصوص به «حمايت» مي گويد: در مورد بخشيدن يک مال اولا بايد به درستي تبيين شود که مال در چه زماني بخشيده مي شود در زمان حيات يا ممات؛ يعني در زمان زندگي فرد و يا در زمان بعد از فوت وي.
قطعا مي دانيد که اگر فرد ملکي را بخواهد در زمان حيات به مالکيت ديگري درآورد بايد در قالب عقودي باشد که فوت منتقل کننده در آن تاثيري نداشته باشد.
محمد الهي يادآور مي شود: اما در صورتي که در دوره بعد از حيات وي، يعني در دوران ممات، تمليک صورت پذيرد، قالب حقوقي تمليکي که معلق به فوت است، وصيت است. به عبارت ديگر، صورت هاي تمليک مال متنوع است و تمليک مي تواند در زمان حيات، يا در زمان ممات باشد که در زمان ممات قالب آن وصيت است. انتقال مالکيت در زمان حيات قالبي غير از وصيت دارد؛ اين تمليک مي تواند مجاني مثل هبه يا معوض (غير مجاني) مثل بيع باشد. همچنين تمليک مي تواند تمليک عين مال يا تمليک منفعت مال باشد يا مي تواند تمليک حقوقي که بر مال متصور است باشد، مثلا زماني شما مي خواهيد عين يک خانه يا يک اتومبيل را به ديگري واگذار کنيد.
در زماني ديگر مي خواهيد منفعت اتومبيل را واگذار کنيد و زماني مي خواهيد حقي را که بر اتومبيل وجود دارد به ديگري واگذار کنيد. اين مثال را در مورد مال غيرمنقول هم مي توان بيان کرد، فرض کنيد کسي قصد دارد منزل خود را به ديگري واگذار کند، زماني مي خواهد عين خانه را يعني شش دانگ آن را واگذار کند اين تمليک عين است و قالب آن عقد بيع است.
اين کارشناس حقوقي اضافه مي کند: اگر واگذاري رايگان باشد هبه است و در قالب عقد صلح هم مي تواند صورت بگيرد. زماني که تمليک منفعت صورت مي گيرد، منفعت خانه سکونت است و منفعت اتومبيل، سوار شدن و استفاده کردن از اتومبيل است. همچنين ممکن است منفعت حقوقي که بر خانه متصور است تمليک شود مثل حق انتفاع (حق سکني). بنابراين تمليک هم مي تواند سه صورت را داشته باشد.

انتقال ملک با حفظ حقوق انتقال دهنده
وي در پاسخ به اين سوال که اگر کسي قصد داشته باشد ملک خود را يعني عين مال غيرمنقول خود را به شخصي ببخشد در حالي که هنوز از آن استفاده مي کند، چگونه مي تواند اين کار را انجام دهد؟ مي گويد: اگر تمليک مجاني عين باشد در قالب وصيت انجام مي پذيرد و به اين نوع وصيت، وصيت تمليکي مي گويند، مثل اينکه فرد «الف» به فرزند خود مي گويد من خانه ام را به تو بخشيدم اما حالا قبل از فوت تا زماني که زنده ام تصميم دارم که خودم از آن استفاده کنم، شما بعد از فوت من مالک آن مي شويد.
اين تمليک مجاني عين مال بعد از فوت در قالب عقد وصيت تمليکي است. بنابراين بايد گفت که راهکار قانوني براي تمليک مجاني عين يک مال بعد از ممات قالب وصيت تمليکي است که اين موضوع در ماده ۸۴۶ قانون مدني آمده است.

صلح عمري و فرق آن با وصيت
يک وکيل دادگستري با اشاره به تفاوت ميان صلح عمري و وصيت مي گويد: اگر کسي بخواهد مال خود را بعد از فوت تمليک کند، به طوري که تمليک شونده بعد از فوت استفاده کند قالب آن وصيت تمليکي است اما قالب ديگري نيز وجود دارد که اين قالب صلح عمري نام دارد.
محمد نوري خاطرنشان مي کند: صلح عمري عقدي مرکب از دو چيز است: اول عقد صلح است که عقد لازم است و به موجب آن در موارد مالي، عين يا منفعت آن تمليک مي شود.
ولي عمري يک نوع حق انتفاع است که در قالب عمر صورت مي گيرد. بهترين مثال براي اينکه بخواهيم صلح عمري را شناسايي کنيم اين است که ببينيم اگر زني بعد از فوت همسر خود از منافع خانه زوج استفاده کند و در آن سکونت گزيند، چگونه بايد عمل کرد که بچه ها او را بعد از فوت پدر بيرون نکنند.
جواب اين است که بايد در زمان حيات همسر با وي قرارداد صلح عمري برقرار کند به اين مضمون که زوج بگويد که من بعد از فوت به شما اجازه مي دهم که از منفعت خانه اي که در آن سکونت داري تا زماني که زنده هستي، استفاده کني.
زني که شوهر دارد ابتدا از خانه شوهر به عنوان نفقه استفاده مي کند، چون يکي از عناصر نفقه زن شوهردار سکونت در مسکن زوج است. بنابراين فرق صلح عمري با وصيت در اين است که در وصيت موضوع بعد از فوت است، ولي در صلح عمري تمليک حق انتفاع (سکني) از منزل شخص موصي (وصيت کننده) به نفع موصي له (کسي که به سود وي وصيت شده است) تا پايان عمر منتفع است که صلح به نفع او صورت گرفته است (تا پايان عمر موصي له).
اين کارشناس حقوقي در پاسخ به اين سوال که از ميان وصيت و صلح عمري کدام قالب بهتر حقوق دو طرف را تامين مي کند؟ خاطرنشان مي کند: اين دو قالب هر دو ناظر به وضعيت خاصي هستند به اين صورت که اگر شما بعد از فوت مي خواهيد مال را به شخص موصي له (کسي که به نفع وي وصيت شده است) تمليک کنيد، وصيت مي کنيد اما اگر بخواهيد حق انتفاع (سکني) براي وي در نظر بگيريد که تا پايان عمر در آن خانه ساکن باشد در قالب صلح عمري است.
نوري معتقد است: فرق صلح عمري و وصيت در اين است که وصيت تمليک عين يا منفعت است و صلح عمري تمليک حق انتفاع است. وصيت معلق به فوت موصي و تمليک کننده است و صلح عمري معلق به فوت نيست. همچنين يکي از موارد اختلاف اين دو در مدت زمان آنهاست.

نقل و انتقال در زمان حيات
اما سوال ديگري که در اين خصوص ممکن است پيش آيد اين است که اگر شخصي ملک خود را در زمان حيات به يکي از فرزندان خود بخشيده باشد ديگران بعد از مرگ مي توانند با اين ادعا که ميراث آنان بوده است اين انتقال را قبول نکنند؟
نوري در پاسخ به اين سوال توضيح مي دهد: اگر بخشيدن به طريق قانوني اثبات شود امکان آن وجود ندارد چون مي دانيد که هبه مال غيرمنقول مستلزم تنظيم سند رسمي است و به موجب سند عادي نمي توان مال غيرمنقول يعني منزل و ملک را تمليک کرد.
اگر يک سند رسمي غيرقابل منازعه اي وجود داشته باشد مطمئنا وراث ديگر نمي توانند ادعا کنند که ما اين انتقال را قبول نداريم، چون هر کسي مي تواند در زمان حيات خود بر اساس اراده حقوقي و آزاد مالش را به ديگران ببخشد.
اما اگر اين بخشش در قالب وصيت يعني بعد از فوت باشد، تا يک سوم محدوديت دارد و وصيت مازاد بر ثلث نياز به تاييد ورثه دارد.
موضوع ديگري که سبب اختلاف ميان وارثان مي شود اين است که گاهي ادعا مي شود که يکي از فرزندان با فريب يکي از والدين، او را به انتقال مثلا ملکي که سهم همه وراث است در سال هاي آخر حيات مورث وادار مي کند؛ آيا اين ادعا محکمه پسند است؟ اين وکيل دادگستري در پاسخ به اين سوال توضيح مي دهد: فريب و تدليس جرم انگاري نشده است و تدليس تنها موجب خيار و ضمان است.
در اصطلاحات حقوقي يک ضمان غرور (فريب) داريم يعني هر کس، ديگري را فريب دهد که موجب خسارت شود حق مطالبه خسارت به استناد فريب را پيدا مي کند. يکي از اسباب مسئوليت مدني ضمان غرور فريفتن و گول زدن است.
بنابراين اگر عمل در اين قالب باشد و گفته شود که فرد فريب داده است ضامن است و خسارت را مي توان مطالبه کرد. در معامله ها هم اگر فريب رخ دهد، خيار تدليس (حق فسخ) وجود دارد. البته بايد در نظر داشت که تدليس به صورت کلي جرم انگاري نشده است.
جرم انگاري تدليس در دو امر صورت گرفته است يکي در امر ازدواج و ديگري در معامله هايي که يک طرف آن دولت است. بنابراين اگر فرزندي پدر و مادر خود را فريب دهد، گول بزند يا تدليس کند که او مال خود را ببخشد، اگر اين بخشش در راستاي خيار تدليس تفسير شود، با شرايطي که گفته شد مي تواند قابل فسخ باشد ولي صرف فريفتن حق خيار تدليس را ايجاد نمي کند.

منبع: معاونت حقوقی و امور مجلس به نقل از روزنامه حمايت

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

You may also like these

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x