سایت حقوقی راه مقصود

ماجرای قتل یک مادر توسط تنها فرزندش

مصطفی عباسی

صحنه جنایت:

بعدازظهر یک روز تابستانی سال ۸۸، در مسیر اداره به منزل از یکی از کلانتری های شهر به تلفن همراهم زنگ زدند و خبر مرگ زنی حدوداً ۶۵ ساله در منزل مسکونی خود در یکی از محلات شهر را دادند. به محل رفتیم مامورین انتظامی در محل مستقر بودند، به منزلی که گفته می شد محل حادثه است وارد شدیم، در هال منزل با جسد زنی مواجه شدیم که به حالت درازکش در کف زمین افتاده بود و در قسمت ران وی جراحاتی وجود داشت و در ناحیه صورت و گردن وی نیز آثار کبودی های متعدد دیده می شد. در کنار جسد دو عدد کارد میوه خوری که تیغه یکی از آنها از دسته اش جدا شده بود، روی زمین بود. مامورین قبل از آمدن ما به صحنه، تنها فرزند پسر متوفی را دستگیر کرده بودند. از مسئولین کلانتری حاضر در محل در خصوص نحوه اطلاع از موضوع سوال کردم، گفتند؛ در این منزل متوفی و همسرش و تنها فرزندشان زندگی می کنند ساعتی قبل همسر متوفی از محل کار به منزل مراجعه کرده اما متوجه می شود درب منزل از پشت قفل شده است و هرچه درب می زند کسی درب را باز نمی کند، به همین دلیل نگران شده و به کلانتری می آید ما هم به محل مراجعه کرده و قفل در را شکسته و وارد منزل شدیم و دیدیم که پسر خانواده در منزل بوده و تمام درب ها را قفل کرده و جسد بی جان مادرش نیز در هال قرار دارد.

من هم بعد از بررسی صحنه دستور انتقال جسد را به پزشکی قانونی دادم.

اظهارات همسر متوفی:

همسر ۷۰ ساله متوفی در جریات تحقیق و بازجویی از وی، می گفت که؛ سالهاست ملازم یکی از علمای شهر است و پس از ازدواج با همسرش(متوفی) سالهای زیادی (قریب ۲۵ سال) صاحب فرزند نمی شدند و برای فرزنددار شدن نذر و نیازها و تضرعات زیادی به درگاه خدا انجام داده اند تا اینکه بعد از سالها خدا فرزندی پسر به آنها عطا کرد. ایشان و همسرش علاقه زیادی به این فرزند داشته و تمام امکانات را برای وی فراهم کردند تا اینکه پسرشان به سن فعلی (۲۵ سالگی) رسیده و امروز بدون اینکه درگیری خاصی وجود داشته باشد این حادثه پیش آمده و نمی داند چرا این اتفاق افتاده است.

اظهارات پسر متوفی(متهم):

پسر ۲۵ ساله متوفی در بازجویی ها می گفت که؛ مدتی است شیشه مصرف می کند و در اثر مصرف شیشه دچار توهم می شود، در روز حادثه نیز شیشه مصرف کرده بود و تنها با مادرش در منزل بوده یک لحظه احساس کرده که پدر و مادرش، پدر و مادر واقعی او نیستند و آنها او را دزدیده اند یک لحظه تصمیم به کشتن مادرش می گیرد به همین جهت سریعاً بلند شده و تمام درهای منزل را می بندد و کاردی از آشپزخانه برداشته و به طرف مادرش حمله می کند و مادرش از هجوم وی خیلی ترسیده بوده و راه فراری نداشته، ابتدا با مشت و دست به سر و صورت مادرش زده بعد هم با چاقو چند ضربه به پای وی وارد می کند تا اینکه مادرش بی جان به زمین می افتد، بعد در منزل مانده تا زمانی که مامورین به زور وارد منزل شده اند و او را دستگیر می کنند.

نتایج تحقیقات:

در ادامه با تکمیل تحقیقات و با توجه به نظرات پزشکی قانونی مشخص شد که متوفی در اثر ترس و وحشت ناشی از حمله پسرش، دچار ایست قلبی شده و ضربات وارده کشنده و علت مستقیم مرگ نبوده است.

نتیجه گیری اخلاقی:

پدر و مادری که حدود بیست و پنج سال صاحب فرزند نمی شدند، آن زمان ندانستند و نفهمیدند که در ندادن خدای حکیم، حکمتی است و زمانی دریافتند که پس از حدود ۲۵ سال دیگر که برای بزرگ کردن فرزندشان – فرزندی که پس از ۲۵ سال با تضرع و تمنای بسیار از خدا گرفته بودند – تلاش کردند، در چنین روزی فرزند، قاتل مادرش شد و اینگونه حکمت خدا در ندادن فرزند به ایشان مشخص گردید.

در خلال رسیدگی به این پرونده بارها به یاد این دعای معروف می افتادم و آنرا زمزمه می کردم که:

الهی به داده ها و نداده ها و گرفته هایت شکر. که داده هایت نعمت است و نداده هایت حکمت است و گرفته هایت مصلحت.

منبع : وبلاگ بازپرس

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

You may also like these

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x