سایت حقوقی راه مقصود

شاهکار یکی از وکلاء مدافع

آقای ساموئل لایبودیتز یکی از وکلاء مشهور امریکا بود که یک نمونه از شاهکارهای وکالتی او را در این مقاله می بینید.در سال 1329 روزی نامهء بوسیله پست‏ به مضمون ذیل باو رسید:

«آقای لایبودیتز عزیز-من متهم بقتل عمدی هستم ولی بیگناهم. مرا به- بیست سال حبس محکوم کرده ‏اند و اکنون پنج سال است برای آزادی خود در تلاش هستم‏. دوستانم برای مخارج دفاع من وجوهی تهیه کرده ‏اند که تمام شده است.بمن کمک کنید امضاء هاری هافمن»

هاری هافمن محکوم بقتل عمدی زنی بنام سن بوئر شده بود ولی در اثر تقاضای‏ استیناف وکیلش موفق به تجدید محاکمه شد. هنگام محاکمه دوم وکیل هافمن به مناسبت‏ سکته قلبی در حین سئوال از شاهد در محکمه درگذشت.محاکمه دیگری آغاز شد و سه هفته طول کشید اما در کار هیئت منصفه وقفه حاصل و منتهی بصدور حکم نشد وکیل‏ هافمن تقاضای محاکمه دیگری کرد و قبل از محاکمه باز وکیل مدافع فوت نمود هافمن‏ ناامید و بیچاره پولش هم تمام شد زنش از او طلاق گرفت و بمردی دیگر شوهر کرده بود… وقتی لایبودیتز دفاع هافمن را بعهده گرفت هیچ امیدی به تبرئه او نبود. ادعای‏ مدعی العموم خلاصه بدین قرار بود:بوئر یک زن زیبای سی و پنج ساله با مادر خود در اتومبیل‏ بود و اتوموبیل در میان گودالی پرت شد بوئر خواست بنزدیک‏ترین محلی که تلفن‏ داشت برسد و با تلفن کمک بخواهد وقتی به یک چهار راه رسید یک اتومبیل مدل فردسدان‏ توقف کرد. بوئر بمادر خود خبر داد که با راننده اتومبیل به گاراژ خواهد رفت و این‏ آخرین دیدار مادر بوئر با دختر خود بود.بعد از یکساعت نعش بوئر در کی میل فاصله‏ دیده شد که دو گلوله یکی بر گردن و دیگری بر سینه داشت و معلوم بود در اثر کشمکش‏ مرده است.اهالی از این واقعه بسیار خشمناک شدند حتی 8500 دولار هم بعنوان‏ جائزه به کاشف و وعده داده شد:

از اظهارات مادر بوئر و دو نفر دیگر که راننده اتومبیل را دیده بودند چیزهائی‏ بدست آمد و معلوم شد که راننده کت و کلاه قهوه رنگ داشته و مویش هم قهرهء و صورتش تیره رنگ بود یکی از شهود دختری سیزده ساله بنام بابارا فاس میگفت که راننده‏ عینک شبیه پوست سنگ ‏پشت بر چشم داشت اسلحه که برای قتل بکار برده شد از یک کلت‏ خودکار دارای کالیبر 25 بود.

پلیس شروع به تجسس نمود و تا یک ماه تجسس ادامه داشت و در نتیجه هاری هافمن‏ را متهم شناختند هاری هافمن کتی قهوه رنگ و اتوموبیلی از سیستم فردسدان بهمان شکل‏ و یک اسلحه کلت خودکار با کالیبر 25 داشت و رنگ صورتش نیز قدری تیره بود. موهای‏ قهوه رنگ داشت و سه روز بعد از واقعه جنایت سر خود را از بیخ تراشیده بود. هاری هافمن‏ سی و دو ساله زن و دو بچه نیز داشت و موقع کار عینکی برنگ پوست لاک‏ پشت استعمال‏ میکرد زندگانی ‏اش هم عادی و ساده بود وقتی که متهم شد اظهار نمود که در زمان وقوع‏ جنایت درمان هاتان برای دیدن دلال معاملات بوده و در یک رستوران چینی غذا صرف‏ کرده اما هیچیک از پیشخدمت‏ها او را بجا نمیآوردند:

ساعت سه و نیم همان روز در یک سینما بوده و با رفیق خود موسوم به پارکر ساعت‏ چهار و نیم همانروز صحبت هم کرده بوده این اظهارات هافمن نتوانست بعنوان آلیبی‏ (اصطلاح حقوقی که متهم نبودن در محل واقعه را دفاع خود قرار میدهد)از او رفع‏ اتهام کند زیرا پارکر گفته بود که هافمن چند روز بعد از منتشر شدن خبر قتل بنزد او با حالتی عصبانی رفته بود.از قضا هافمن بعد از واقعه قتل اسلحه را بوسیله پست برای‏ برادر خود فرستاده و این امر هم تأثیر بدی در همه کرد:

هافمن اعتراض میکرد که در راهی که قتل واقع شد هرگز نرفته ولی یک کارگر سینما موسوم به ویتت اظهار میداشت که سه روز قبل از قتل هافمن از او پرسید بود که آیا جاده خلوت برای بردن دختری میشناسد و او همان جاده را که قتل در آن واقع شده‏ به هافمن نشان داده است.

دلالی که هافمن میگفت برای دیدن او رفته هافمن را نمیتوانست بیاد بیاورد و بنابراین هر گاه هافمن استناد بآلیبی نمیکرد برای خود ایجاد زحمت نمینمود.

هافمن وقتی اوصاف قاتل را شنید اسلحه را نزد برادر خود فرستاد و باو نوشت‏ که آنرا در محل امنی نگاهدارد و به او دستور داد اگر زحمتی برای او پیش اید اسلحه را بوکیلش بدهد.هاری ف.باتس متخصص اسلحه شناسی تصدیق نمود که با اسلحه هافمن‏ قتل ارتکاب شده و فاصله هافمن تا صندلی برقی اعدام قدمی بیش نبود-چیزی که اتهام را محکم‏تر میکرد شهادت ماکور ماک بود که ساعت چهار و نیم همانروز قتل در یک میل‏ فاصله بود و میگفت اتوموبیل فردی رد شد و راننده همان هافمن بود.

دلائل بر علیه هافمن همان بود که در سطور فوق گفته شد ولی کسی ندیده بود که هافمن تیر انداخته باشد و ادعا نامه دادستان همین یک نقص را داشت وقتی هیئت منصفه‏ حکم خود را صادر نمود باعث خشنودی همه حضار گردید اما با تمام این احوال هافمن بوکیل‏ مدافع خود اصرار مینمود که بیگناه است وکیل مدافع باو میگفت آیا ممکن است بیگناه‏ باشد ولی آنقدر هم دروغ بگوید و بآلیبی برخلاف واقع واقع استناد کند.هافمن بوکیلش گفت من ناچار بودم استناد بآلیبی ساختگی کنم زیرا مردم عصبانی بودند و ممکن بود مرا خودشان بکشند همانطور که لئو فرانک را خود مردم کشتند.بر علیه او هم دلائلی نبود فقط این قبیل قرائن وجود داشت اما او هم مثل من یهودی بود و مردم از شدت خشم او را کشتند وقتی من مشخصات و اوصاف قاتل این زن را خواندم فکر کردم مردم ممکن است مرا هم مثل آن شخص بکشند:

این اظهارات در وکیل مدافع اثر کرد و در او ایجاد تردید نمود و به هافمن گفت‏ بدان اگر این دفعه محکوم بشوی بوسیله صندلی برقی اعدام خواهی شد. اما هافمن جواب‏ میداد که اعدام بهتر از پانزده سال اقامت در زندان است وکیل مدافع پس از این مذاکرات‏ باو گفت:«بنظرم تو بی گناهی. من ترا نجات خواهم داد»

محاکمه در محکمه بروکلین مجددا آغاز شد.وکیل مدافع بهیئت منصفه رو کرد و گفت آیا هوراسیوژ شارت را میشناسید؟-او برادر کلینتن شارت است یعنی لیدر سیاسی جزیره استاتن)

در این هنگام دادستان از جا برخاست و بوکیل مدافع گفت«داخل در کارهای‏ سیاسی نشوید»وکیل مدافع جواب داد«اگر روی سخن شما با محکمه باشد و نه با من با هم‏ کنار خواهیم آمد»

در میان هیئت منصفه سه نفر مهندس و یک مقاطعه کار بود-وکیل مدافع برای‏ اثبات مطالب خود چند نفری لازم داشت که اطلاعات فنی را بتوان بآنها بفهماند.دادستان‏ در بیان خود اظهار داشت که هاراسیوژ شارت را بمحکمه خواهیم آورد تا معلوم شود قاتل‏ بوئر او نیست»

وکیل مدافع گفت شارت در نزدیکی محل قتل دیده شده و مشخصات راننده اتومبیل‏ که بوئر را بهمراه برد با او تطبیق میکند»این اظهار نظر توجه هیئت منصفه را نسبت به- موضوع جلب نمود سپس وکیل مدافع گفت که باربارا فاس که اکنون هیجده سال دارد اظهاراتش در پنج سال قبل واضح نیست و آن اظهارات را بعد از چندین مرتبه ملاقات با مامورین آگاهی و بعد از دیدن عکس هافمن در روزنامه نموده و وقتی اظهارات وکیل‏ باینجا رسید در هیئت منصفه راجع بصحت مشخصات اظهاری آن دختر تردید ایجاد شد.

وکیل مدافع بعد باظهارات ماک‏کور ماک رسید و گفت این افسر پلیس چرا یکماه‏ صبر کرد و پس از آن گفت که هافمن را در نزدیکی محل واقعه قتل دیده است.آیا دادستان‏ باو گفته بود که برود و مشخصات هافمن را بگوید.ماک‏کور ماک شهادت قبلی خود را تکذیب کرد ولی ولی دادستان با حرارت زیادی شهادت سابق را صحیح و شهادت فعلی او را کذب‏ می‏داسنت.دو شاهد با دفاع وکیل مدافع از میان رفت و نوبت بشاهد سوم رسید.

شاهد سوم وتیت کارگر سینما بود.وکیل مدافع گفت که وتیت محکم بسرقت‏ بوده و بالاخره در نتیجه سئوال از شاهد وکیل مدافع او را ناچار کرد اعتراف کند که او نسبت بسئوال هافمن از او راجع به نشان دادن یک جاده خلوت برای بردن دختری را نداده‏ بود تا وقتی که پس از محکومیت بسرقت برای اجراء نشدن مجازات دربارهء خودش بمقامات پلیس مراجعه کرد و با یان وصف معلوم شد که این حرف را در مقابل معاف شدن از اجراء مجازات زده است و با کمال شرمندگی با این اعتراف از محکمه خارج شد.

هاری اوکیس یک کارگر دیگر سینما تصدیق نمود که عینک رنگ لاک‏ پشتی هافمن‏ را روز قبل در اطاق کار او طبق معمول همیشه آویزان دیده است.این مطلب مهمی بود زیرا در محاکمه اولی هافمن ثابت کرده بود یک عینک رنگ لاک‏ پشتی بیشتر نداشت و حتی‏ اظهار کرد چون نمیخواست شهادت بر علیه هافمن بدهد پلیس او را زده است.

دادستان یکی از شهود مرسوم به فرگسون را برای ادای شهادت طلبید فرگسون‏ در محاکمات سابق گفته بود که شارت را در نزدیکی محلی که جسد زن مقتول قرار داشت‏ دیده بود یک پلیس موتور سیکلت سوار هم اتومبیل شارت را متوقف ساخته با او صحبت از قتل نموده بود و وقتی وکیل مدافع از شاهد سدوالات متوالی در این موضوع میکرد. دادستان‏ از او پرسید«آیا گمان میکنید که شارت در این کار دخالت داشته»-وکیل مدافع جواب‏ داد«گمان نمیکنم ولی آشکارا میگویم که چون شما با شارت دوست هستید تحقیق کامل از او نکرده‏اید»-پس زا این قسمت وکیل مدافع بتدریج سنگینی اتهام را از دوش هافمن‏ برداشته بر دوشت شارت می‏گذاشت.ولی دادستان بنظرش رسید شارت را بعنوان‏ شاهد بطلبد:

اما وکیل مدافع ثابت نمود که دادستان و شارت بیست سال با هم سابقه دوستی‏ داشته ‏اند و شارت تصدیق داشتکه نزدیک محل قتل بوده و در یک اتوموبیل فردسدان‏ بوده. وکیل مدافع هم همین را میخواست ثابت کند از آن طرف برای اینکه اظهار عقیده‏ متخصص اسلحه را رد کند ناچار بدفاع شدیدی بود. لذا یک ذره‏ بین بزرگی به محکمه آورد و دو پوکه فشنگی را که بوسیله ان زن بقتل رسیده بود مورد توجه قرار داد.کاپیتان جونز متحصص رسمی پلیس نیویورک شهادت داد که از اسلحه هافمن پنجاه تیر خالی کرده و پوکه‏ های آنرا نزد خود دارد.وکیل مدافع یکی از پوکه‏ هائی را که در محل قتل یافت شده بود زیر ذره ‏بین گذارد و هیئت منصفه را دعوت بمعاینه پوکه‏ های فشنگ‏ها نمود. سه متخصص‏ معروف شهادت دادند که پوکه ‏های فشنگی که از اسلحه هافمن خارج شده بود دارای‏ یک علامت بوده و این علامت غیر از آن بود که در روی پوکه‏ های فشنگ مورد استناد دادستان دیده میشد:

پس از آن هافمن بدفاع از خود پرداخت و اظهار نمود که تحت تأثیر خوف بوده‏ و خواسته خود را از خشم مردم موقتا نجات بدهد.سپس وکیل مدافع از هافمن پرسید آیا با آن اسلحه استفاده کند زیرا ضامن اسلحه طرف دست راست است و او با دست چپ‏ کار میکند دادستان بسیار تعجب کرد زیرا اولین دفعه بود که موضوع هافمن و عائت با دست چپ او مطرح میشد و وکیل مدافع با استفاده از شهائت اشخاصی که میدانستند هافمن‏ چپ دست است ثابت نمود گلوله را کسی رها کرده که طبق معمول با دست راست‏ کار میکند.

روز بعد در روزنامه‏ ها تبرئه هافمن باطلاع مردم رسید وکیل مدافع قصد نداشت‏. هاراسیو شارت را متهم سازد بلکه میخواست بهیئت منصفه بفهماند که شهادت شهود از حیث لباس و عینک و اتومبیل و رنگ مو با شخص دیگری هم غیر از هافمن تطبیق میکرده‏ زیرا موقعیکه شارت ادای شهات در محکمه وکیل مدافع مشابهت شارت را از جهت‏ لباس و رنگ صورت و مو با هافمن مورد توجه هیئت منصفه قرار داد و اتومبیل او هم مثل‏ اتوموبیلی بود که هافمن داشت و این مشابهت با نقص تحقیق و اقدامات پلیس سبب شده بود هافمن مجرم شناخته شود.

« مجله کانون وکلا » دوره اول، دی و بهمن و اسفند 1329 – شماره 20و21و22

به نقل از : سایت برهان

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

You may also like these

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x